غزل شماره ۶

به مُلازِمان سلطان که رساند این دعا را
که به شُکر پادشاهی ز نظر مَران گدا را
ز رقیب دیوسیرت به خدای خود پناهم
مگر آن شهاب ثاقِب مددی دهد خدا را
مژه سیاهت ار کَرد به خون ما اشارت
ز فریب او بیندیش و غلط مکن نگارا
دل عالمی بسوزی چو عذار برفروزی
تو از این چه سود داری که نمی‌کنی مدارا
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایان بِنَوازد آشنا را
چه قیامت است جانا که به عاشقان نمودی
دل و جان فدای رویت بنما عذار ما را
به خدا که جرعه‌ای دِه، تو به حافظ سحرخیز
که دعای صبحگاهی اثری کند شما را
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن
بحر: رمل مثمن مشکول
ملازم: مصاحب، همراه
دعا: خواهش، خواسته
رقیب: کسی که رقابت می‌کند، هر یک از دونفری که به یک نفر عشق می‌ورزند، نگهبان، پاسبان، محافظ
دیوسیرت: شیطان صفت
ثاقِب: مشتعل، سوزان، روشن، سوراخ‌کننده، نافذ
عذار: رخسار، صورت
بِنَوازد: نوازش کند، دلجویی کند، ملاطفت کند، مورد تفقد قراردهد
قیامت: شور و غوغا کردن، هنگامه برپا کردن

شرح ابیات

۱- چه کسی به همراهان سلطان این درخواست را می‌رساند، که به او بگویند به شکرانه‌ی رسیدن به پادشاهی، نیازمندانت را از یاد مبر (اشاره به شاه شجاع در زمان فتح مجدد شیراز و بازپس گیری شهر از دست برادرش).
۲- از این نگهبان شیطان صفت (که هر لحظه مراقب رفتار من است و نمیگذارد آن‌چه فکر می‌کنم صحیح است را انجام دهم)، به خدایم پناه می‌برم، شاید که به خاطر خدا، شهابی سوزان به یاری من برآید و این دیوسیرت را از پا بیندازد (نگهبان اشاره به محمود، برادر شاه شجاع است).
۳- ای نگارم، اگر تیر مژه‌گان سیاهت قصد ریختن خون من را کردند، این حیله‌ی آن مژه‌گان است، به آن بیشتر فکر کن، مبادا که به اشتباه بیفتی (احتمالا اشاره به کسانی است که در اطراف سلطان از حافظ بدگویی میکرده‌اند و او با به کار نبردن کلمات سنگین برای خطاب قراردادنشان، مبادا که خطری بیشتر برایش بسازند و با تشبیه کردن آن‌ها به مژه چشم سلطان، سعی در هشدار دادن به شاه شجاع داشته).
۴- چون چهره‌ات از خشم و تندی برافروخته می‌شود، دل عالم و آدم را به آتش می‌کشی، این کار برای تو چه سودی دارد که به مدارا و نرم‌خویی رفتار نمیکنی؟
۵- تمام شب‌ها به این امید بیدار هستم که هنگام صبح، نسیم سحرگاهی، با پیامی از محبوب، مرا مورد لطف قرار دهد و دل این دوست‌دارت را گرم سازد.
۶- این چه شور و غوغایی است که به جان و دل عاشقانت انداخته‌ای، ای که دل و جانم فدای روی تو، به ما چهره‌ات را نشان بده.
۷- دعای سحرگاهان حافظ اثر بسیار دارد، تو را به خدا قسم که توجهی به حافظ داشته باش، و او نیز در سپاس از تو در دعای سحرگاهی‌ش تو را فراموش نخواهد کرد.

برداشت
شوق دیدن چهره‌ی دوست، امید برای فراموش نشدن و در یاد معشوق ماندن، آرزوی شنیدن پیام دلدار، قدرشناسی و سپاسگذاری در مقابل الطاف یار

حاشیه نویسی

مصرع اول به این شکل نیز آورده شده که از نظر منطقی شاید معنای بهتری داشته باشد:

ز ملازمان به سلطان که رساند این دعا را