غزل شماره ۸
ساقیا برخیز و دردِه جام را
خاک بر سر کن غم ایام را
ساغر می بر کفم نِه تا ز بر
برکشم این دلق ازرق فام را
گر چه بدنامیست نزد عاقلان
ما نمیخواهیم ننگ و نام را
باده درده چند از این باد غرور
خاک بر سر نفس نافرجام را
دود آه سینهی نالان من
سوخت این افسردگان خام را
محرم راز دل شیدای خود
کس نمیبینم ز خاص و عام را
با دلارامی مرا خاطر خوش است
کز دلم یک باره برد آرام را
ننگرد دیگر به سرو اندر چمن
هر که دید آن سرو سیم اندام را
صبر کن حافظ به سختی روز و شب
عاقبت روزی بیابی کام را
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
بحر: رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی
دردِه: عطا کن، بده
ساغر: پیاله، پیالهی شراب
کف: پنجه، دست
«نِه»: قرار بده، بگذار
دلق: جبه، عبا، خرقه // پست، فرومایه
ازرق: آبی، کبود، نیلگون
فام: رنگ، مانند
ازرق فام: آبیرنگ، کبودرنگ
باده: نوشیدنی مستیآور، شراب، مِی
شیدا: آشفته، پریشان، دیوانه، مجنون، عاشق، آشفته از عشق
دلارام: آرامشدهندهی دل، آنکه مایهی آرامش هاطر باشد، معشوق، محبوب، دلبر
سیم: نقره، سفید
سیم اندام: کسی که اندام وی سفید و تابان باشد
کام: خواستهی دل، آرزو، لذت، خوشی، قدرت، توانایی
۲- جام شراب را در دستم بگذار تا این خرقهی کبود را از تن به در آورم
۳- هرچند اینکار نزد عاقلان ننگ و ناشایست است، اما من که به دنبال آبرو و خوشنامی یا بدنامی در بین آنان نیستم
۴- شراب بده تا خاک بر سر این نفس بیعاقبت کنم و از این غرور رها شوم
۵- سینهی من در آتش میسوزد و دود این آتش و گرمای آهی که از سینهام بلند میشود، این زاهدان خام طبع و ناپخته را میسوزاند
۶- از تمام این مردم، چه دوست و چه غریبه، هیچکس را محرم راز دل عاشق خود نمیدانم
۷- من با معشوقی آرامش دارم که از دلم به ناگهان تمام آرام و قرارم را برد
۸- بعد از دیدن آن دلبر نورانی و تابان، او برایم کافی است و دیگر میل دیدن هیچ دلبری را ندارم
۹- حافظ صبر داشته باش و سختی این روزها و شبها را تحمل کن که صبر کلید تمام مشکلات است و عاقیبت یک روز به آرزوی خود خواهی رسید
بحر: رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی
تلمیح
بیت آخر: بقره، آیه ۱۵۳ // حدیث از رسول، صبر کلید گشایش مشکلات استدردِه: عطا کن، بده
ساغر: پیاله، پیالهی شراب
کف: پنجه، دست
«نِه»: قرار بده، بگذار
دلق: جبه، عبا، خرقه // پست، فرومایه
ازرق: آبی، کبود، نیلگون
فام: رنگ، مانند
ازرق فام: آبیرنگ، کبودرنگ
باده: نوشیدنی مستیآور، شراب، مِی
شیدا: آشفته، پریشان، دیوانه، مجنون، عاشق، آشفته از عشق
دلارام: آرامشدهندهی دل، آنکه مایهی آرامش هاطر باشد، معشوق، محبوب، دلبر
سیم: نقره، سفید
سیم اندام: کسی که اندام وی سفید و تابان باشد
کام: خواستهی دل، آرزو، لذت، خوشی، قدرت، توانایی
شرح ابیات
۱- ای ساقی، برخیز و جامی از می بده و با اینکار خاک بر سر غم این روزهایمان بریز۲- جام شراب را در دستم بگذار تا این خرقهی کبود را از تن به در آورم
۳- هرچند اینکار نزد عاقلان ننگ و ناشایست است، اما من که به دنبال آبرو و خوشنامی یا بدنامی در بین آنان نیستم
۴- شراب بده تا خاک بر سر این نفس بیعاقبت کنم و از این غرور رها شوم
۵- سینهی من در آتش میسوزد و دود این آتش و گرمای آهی که از سینهام بلند میشود، این زاهدان خام طبع و ناپخته را میسوزاند
۶- از تمام این مردم، چه دوست و چه غریبه، هیچکس را محرم راز دل عاشق خود نمیدانم
۷- من با معشوقی آرامش دارم که از دلم به ناگهان تمام آرام و قرارم را برد
۸- بعد از دیدن آن دلبر نورانی و تابان، او برایم کافی است و دیگر میل دیدن هیچ دلبری را ندارم
۹- حافظ صبر داشته باش و سختی این روزها و شبها را تحمل کن که صبر کلید تمام مشکلات است و عاقیبت یک روز به آرزوی خود خواهی رسید
برداشت
اهمیت ندادن به مشکلات و سختیها، اهمیت ندادن به خواستههای نفسانی و غرور، تحمل سختیها و صبر برای رسیدن به موفقیت و پیروزیحاشیه نویسی
قرآن، سوره بقره، آیه ۱۵۳:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ ۚ إِنَّ اللَّـهَ مَعَ الصَّابِرِينَ
ای اهل ایمان، (در پیشرفت کار خود) از صبر و مقاومت کمک گیرید و به ذکر خدا و نماز توسّل جویید که خدا با صابران است. (ترجمه الهی قمشهای)