غزل شماره ۶۸

ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست
حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست
مردم دیده ز لطف رخ او در رخ او
عکس خود دید گمان برد که مشکین خالیست
می‌چکد شیر هنوز از لب همچون شکرش
گر چه در شیوه گری هر مژه‌اش قتالیست
ای که انگشت نمایی به کرم در همه شهر
وه که در کار غریبان عجبت اهمالیست
بعد از اینم نبود شائبه در جوهر فرد
که دهان تو در این نکته خوش استدلالیست
مژده دادند که بر ما گذری خواهی کرد
نیت خیر مگردان که مبارک فالیست
کوه اندوه فراقت به چه حالت بکشد
حافظ خسته که از ناله تنش چون نالیست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
بحر: رمل مثمن مخبون محذوف
ماهم:
این:
هفته:
برون:
رفت:
و:
به:
چشمم:
سالیست:
حال:
هجران:
تو:
چه:
دانی:
که:
مشکل:
حالیست:
مردم:
دیده:
ز:
لطف: نرمی، بخشش، محبت، ملایمت، مهربانی، نیکی
رخ: صورت، چهره، رخسار، سیما // برج قلعه // پهلوان، جنگجو // سیمرغ، عنقا
او:
در:
عکس:
خود:
دید:
گمان:
برد:
مشکین: /مِ/ سیاه، تیره‌رنگ // /مُ/ منسوب به مُشک، آنچه بوی مشک بدهد، مشک‌آلود، معطر، خوش‌بو
خالیست:
می‌چکد:
شیر:
هنوز:
از:
لب:
همچون:
شکرش:
گر:
شیوه:
گری:
هر:
مژه‌اش:
قتالیست:
ای:
انگشت:
نمایی:
کرم:
همه:
شهر:
وه:
کار:
غریبان:
عجبت:
اهمالیست:
بعد:
اینم:
نبود:
شائبه:
جوهر:
فرد:
دهان:
نکته:
خوش:
استدلالیست:
مژده:
دادند:
بر:
ما:
گذری:
خواهی:
کرد:
نیت:
خیر:
مگردان:
مبارک:
فالیست:
کوه:
اندوه:
فراقت:
حالت:
بکشد:
حافظ:
خسته:
ناله:
تنش:
چون:
نالیست:

شرح ابیات

۱-
۲-

حاشیه نویسی