غزل شماره ۱۰۸

خسروا گوی فلک در خم چوگان تو باد
ساحت کون و مکان عرصه میدان تو باد
زلف خاتون ظفر شیفته پرچم توست
دیده فتح ابد عاشق جولان تو باد
ای که انشاء عطارد صفت شوکت توست
عقل کل چاکر طغراکش دیوان تو باد
طیره جلوه طوبی قد چون سرو تو شد
غیرت خلد برین ساحت بستان تو باد
نه به تنها حیوانات و نباتات و جماد
هر چه در عالم امر است به فرمان تو باد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
بحر: رمل مثمن مخبون محذوف
خسروا:
گوی: توپ، کره، گلوله // گلوله‌ای که از چوب می‌سازند و با آن چوگان، بازی می‌کنند
فلک: آسمان، عالم، گردون
در:
خم: قوس، انحنا، کج، قسمت دارای پیچیدگی، پیچ، پیچ و تاب // چین و شکن زلف // طاق و ایوان عمارت // خانه‌ی زمستانی
چوگان: چوب سر کج، چوب گوی زنی که دسته‌ی آن راست و باریک و سر آن اندکی پهن و خمیده است، نوعی ورزش دسته جمعی که بازیکنان سوار بر اسب سعی می‌کنندبه وسیله‌ی چوبی مخصوص توپ را وارد دروازه کنند
تو:
باد:
ساحت:
کون:
و:
مکان:
عرصه:
میدان:
زلف: گیسو، موی سر، جعد، طره، شعر
خاتون:
ظفر:
شیفته:
پرچم:
توست:
دیده:
فتح:
ابد:
عاشق:
جولان:
ای:
که:
انشاء:
عطارد:
صفت:
شوکت:
عقل:
کل:
چاکر:
طغراکش:
دیوان:
طیره:
جلوه: آشکار کردن، ظاهر ساختن، نمایش دادن، زیبایی، جاذبه
طوبی:
قد:
چون:
سرو:
شد:
غیرت: حسادت، رشک بردن
خلد:
برین:
بستان:
نه:
به:
تنها:
حیوانات:
نباتات:
جماد:
هر:
چه:
عالم:
امر:
است:
فرمان:

شرح ابیات

۱-
۲-

حاشیه نویسی