غزل شماره ۱۳۴

بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد
باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد
طوطی ای را به خیال شکری دل خوش بود
ناگهش سیل فنا نقش امل باطل کرد
قرة العین من آن میوه دل یادش باد
که چه آسان بشد و کار مرا مشکل کرد
ساروان بار من افتاد خدا را مددی
که امید کرمم همره این محمل کرد
روی خاکی و نم چشم مرا خوار مدار
چرخ فیروزه طربخانه از این کهگل کرد
آه و فریاد که از چشم حسود مه چرخ
در لحد ماه کمان ابروی من منزل کرد
نزدی شاه رخ و فوت شد امکان حافظ
چه کنم بازی ایام مرا غافل کرد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
بحر: رمل مثمن مخبون محذوف
بلبلی:
خون:
دلی:
خورد:
و:
گلی:
حاصل:
کرد:
باد:
غیرت: حسادت، رشک بردن
به:
صدش:
خار:
پریشان:
دل:
طوطی:
ای:
را:
خیال:
شکری:
خوش:
بود:
ناگهش:
سیل:
فنا:
نقش:
امل:
باطل:
قرة:
العین:
من:
آن:
میوه:
یادش:
که:
چه:
آسان:
بشد:
کار:
مرا:
مشکل:
ساروان:
بار:
افتاد:
خدا:
مددی:
امید:
کرمم:
همره:
این:
محمل: کجاوه، آن‌چه در آن چیزی را حمل کنند، کنایه از بار سفر
روی:
خاکی:
نم:
چشم:
خوار:
مدار:
چرخ:
فیروزه:
طربخانه:
از:
کهگل:
آه:
فریاد:
حسود:
مه:
در:
لحد:
ماه: از کرات آسمانی که به دور زمین می‌گردد // مجاز از زیبا، محبوب، معشوق، دوستداشتنی، مطلوب، کامل // در عرفان ذات حقیقی وجود انسان، به ماه درونی هر شخص تشبیه شده که نور آن از هر نور دیگری پر فروغ‌تر است، در اشعار شاعران عارف مسلکی مانند حافظ، مولانا، عطار، سنایی، نظامی و... نیز بارها به «ماه درون»، «ماه خویش»، «ماه من» و... اشاره شده است که همه اشاره به ذات انسانی در حد تعالی و به کمال رسیده می‌باشد.
کمان:
ابروی:
منزل:
نزدی:
شاه:
رخ: صورت، چهره، رخسار، سیما // برج قلعه // پهلوان، جنگجو // سیمرغ، عنقا
فوت:
شد:
امکان:
حافظ:
کنم:
بازی:
ایام:
غافل:

شرح ابیات

۱-
۲-

حاشیه نویسی