غزل شماره ۱۶۱

کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد
از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار
صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد
غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل
شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد
هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز
نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد
جام می و خون دل هر یک به کسی دادند
در دایره قسمت اوضاع چنین باشد
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد
آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطر
کاین سابقه پیشین تا روز پسین باشد
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن
بحر: هزج مثمن اخرب
کی:
شعر:
تر:
انگیزد:
خاطر:
که:
حزین:
باشد:
یک:
نکته:
از:
این:
معنی:
گفتیم:
و:
همین:
لعل: سنگی قیمتی به رنگ قرمز(سرخ)، مجازاً شراب انگوری نیز معنی می‌دهد
تو:
گر:
یابم:
انگشتری:
زنهار: بپرهیز، برحذر باش // مهلت، امان، پناه // عهد و پیمان // خدارا، کسی را به خدا سوگند دادن // حتما و موکدا
صد:
ملک:
سلیمانم:
در:
زیر:
نگین:
غمناک:
نباید:
بود:
طعن:
حسود:
ای:
دل:
شاید:
چو:
وابینی:
خیر:
هر:
کو:
نکند:
فهمی:
زین:
کلک:
خیال:
انگیز:
نقشش:
به:
حرام:
ار:
خود:
صورتگر:
چین:
جام:
می:
خون:
کسی:
دادند:
دایره:
قسمت:
اوضاع:
چنین:
کار:
گلاب:
گل:
حکم:
ازلی:
کاین:
شاهد: کسی که واقعه‌ای را با چشم خود دیده باشد // مجاز از معشوق، محبوب // مرد یا زن خوب‌رو // مثال، نمونه، گواه، ناظر
بازاری:
وان:
پرده:
نشین:
آن:
نیست:
حافظ:
را:
رندی:
بشد:
سابقه:
پیشین:
تا:
روز:
پسین:

شرح ابیات

۱-
۲-

حاشیه نویسی