غزل شماره ۱۸۵

نقدها را بود آیا که عیاری گیرند
تا همه صومعه داران پی کاری گیرند
مصلحت دید من آن است که یاران همه کار
بگذارند و خم طره یاری گیرند
خوش گرفتند حریفان سر زلف ساقی
گر فلکشان بگذارد که قراری گیرند
قوت بازوی پرهیز به خوبان مفروش
که در این خیل حصاری به سواری گیرند
یا رب این بچه ترکان چه دلیرند به خون
که به تیر مژه هر لحظه شکاری گیرند
رقص بر شعر تر و ناله نی خوش باشد
خاصه رقصی که در آن دست نگاری گیرند
حافظ ابنای زمان را غم مسکینان نیست
زین میان گر بتوان به که کناری گیرند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
بحر: رمل مثمن مخبون محذوف
نقدها:
را:
بود:
آیا:
که:
عیاری:
گیرند:
تا:
همه:
صومعه: عبادتگاه
داران:
پی:
کاری:
مصلحت:
دید:
من:
آن:
است:
یاران:
کار:
بگذارند:
و:
خم: قوس، انحنا، کج، قسمت دارای پیچیدگی، پیچ، پیچ و تاب // چین و شکن زلف // طاق و ایوان عمارت // خانه‌ی زمستانی
طره: دسته‌ی موی تابیده در کنار پیشانی، زلف، گیسو
یاری:
خوش:
گرفتند:
حریفان:
سر:
زلف: گیسو، موی سر، جعد، طره، شعر
ساقی: کسی که آب یا شراب یا هر نوشیدنی به دیگری می‌دهد // درتصوف، مرشد و پیر کامل که به مریدان فیض برساند
گر:
فلکشان:
بگذارد:
قراری:
قوت:
بازوی:
پرهیز:
به:
خوبان:
مفروش:
در:
این:
خیل:
حصاری:
سواری:
یا:
رب:
بچه:
ترکان:
چه:
دلیرند:
خون:
تیر:
مژه:
هر:
لحظه:
شکاری:
رقص:
بر:
شعر:
تر:
ناله:
نی:
باشد:
خاصه:
رقصی:
دست:
نگاری:
حافظ:
ابنای:
زمان:
غم:
مسکینان:
نیست:
زین:
میان:
بتوان:
کناری:

شرح ابیات

۱-
۲-

حاشیه نویسی