غزل شماره ۲۰۲

بود آیا که در میکده‌ها بگشایند
گره از کار فروبسته ما بگشایند
اگر از بهر دل زاهد خودبین بستند
دل قوی دار که از بهر خدا بگشایند
به صفای دل رندان صبوحی زدگان
بس در بسته به مفتاح دعا بگشایند
نامه تعزیت دختر رز بنویسید
تا همه مغبچگان زلف دوتا بگشایند
گیسوی چنگ ببرید به مرگ می ناب
تا حریفان همه خون از مژه‌ها بگشایند
در میخانه ببستند خدایا مپسند
که در خانه تزویر و ریا بگشایند
حافظ این خرقه که داری تو ببینی فردا
که چه زنار ز زیرش به دغا بگشایند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
بحر: رمل مثمن مخبون محذوف
بود:
آیا:
که:
در:
میکده‌ها:
بگشایند:
گره:
از:
کار:
فروبسته:
ما:
اگر:
بهر:
دل:
زاهد: با تقوا، پارسا، کسی که دنیا را به خاطر آخرت ترک گوید // در شعر حافظ زاهد معمولا بار معنایی مثبتی ندارد و کنایه‌ای است به افراد ریا کار که دین را بهانه‌ی نیات خود می‌کنند یا کسانی که عشق به خدا و معبود را درست درک نکرده و تنها درگیر ظواهر دین هستند. حافظ معمولا در مقابل زاهد، خود یا کسانی را قرار می‌دهد که با عبارات چون رند، عارف یا امثال اینها خطابشان می‌کند
خودبین:
بستند:
قوی:
دار:
خدا:
به:
صفای:
رندان:
صبوحی:
زدگان:
بس:
بسته:
مفتاح:
دعا: خواهش، خواسته
نامه:
تعزیت:
دختر:
رز: انگور // باغ، باغ انگور // مجاز از شراب
بنویسید:
تا:
همه:
مغبچگان:
زلف: گیسو، موی سر، جعد، طره، شعر
دوتا:
گیسوی:
چنگ:
ببرید:
مرگ:
می:
ناب: خالص، پاک
حریفان:
خون:
مژه‌ها:
میخانه:
ببستند:
خدایا:
مپسند:
خانه:
تزویر: دورویی کردن، دروغ‌پردازی، گول زدن
و:
ریا:
حافظ:
این:
خرقه: نوعی پوستین بلند، تکه‌ای از پارچه‌ی لباس // در تصوف، جبه‌ای که از دست پیر می‌پوشیدند و گاهی از تکه‌های گوناگون دوخته می‌شد
داری:
تو:
ببینی:
فردا:
چه:
زنار:
ز:
زیرش:
دغا:

شرح ابیات

۱-
۲-

حاشیه نویسی