غزل شماره ۲۰۷

یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک
بر زبان بود مرا آن چه تو را در دل بود
دل چو از پیر خرد نقل معانی می‌کرد
عشق می‌گفت به شرح آن چه بر او مشکل بود
آه از آن جور و تطاول که در این دامگه است
آه از آن سوز و نیازی که در آن محفل بود
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود
دوش بر یاد حریفان به خرابات شدم
خم می دیدم خون در دل و پا در گل بود
بس بگشتم که بپرسم سبب درد فراق
مفتی عقل در این مسئله لایعقل بود
راستی خاتم فیروزه بواسحاقی
خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود
دیدی آن قهقهه کبک خرامان حافظ
که ز سرپنجه شاهین قضا غافل بود
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
بحر: رمل مثمن مخبون محذوف
یاد:
باد:
آن:
که:
سر:
کوی:
توام:
منزل:
بود:
دیده:
را:
روشنی:
از:
خاک:
درت:
حاصل:
راست:
چون:
سوسن:
و:
گل:
اثر:
صحبت:
پاک:
بر:
زبان:
مرا:
چه:
تو:
در:
دل:
چو:
پیر:
خرد:
نقل:
معانی:
می‌کرد:
عشق:
می‌گفت:
به:
شرح:
او:
مشکل:
آه:
جور:
تطاول:
این:
دامگه:
است:
سوز: باد بسیار سرد، سرما // غم بسیار، داغ، درد
نیازی:
محفل: انجمن، مجلس، جای جمع شدن گروه، پاتوق، حلقه، کانون
دلم:
بی:
دوست:
نباشم:
هرگز:
توان:
کرد:
سعی:
من:
باطل:
دوش: دیشب، شب گذشته
حریفان:
خرابات: ویرانه‌ها // جایی مانند میخانه که دارای وسایل عیش‌وعشرت و محل باده‌پیمایی و عشق‌ورزی با کنیزکان بوده و رندان در آنجا به عیش‌ونوش سرگرم می‌شدند // در تصوف مقام و مرتبه‌ی خرابی و نابودی عادات نفسانی، خوی حیوانی، و محل کسب اخلاق ملکوتی که عارفان و سالکان از قید عادات و حالات نفسانی رهایی یافته و از بادۀ وحدت سرمست شوند
شدم:
خم: قوس، انحنا، کج، قسمت دارای پیچیدگی، پیچ، پیچ و تاب // چین و شکن زلف // طاق و ایوان عمارت // خانه‌ی زمستانی
می:
دیدم:
خون:
پا:
بس:
بگشتم:
بپرسم:
سبب:
درد:
فراق:
مفتی:
عقل:
مسئله:
لایعقل:
راستی:
خاتم:
فیروزه:
بواسحاقی:
خوش:
درخشید:
ولی:
دولت: دارایی، ثروت، مال // زمان حکومت بر یک منطقه // آنچه به گردش زمان و نوبت از یکی به دیگری برسد // گردش نیکی به سود کسی
مستعجل:
دیدی:
قهقهه:
کبک:
خرامان:
حافظ:
ز:
سرپنجه:
شاهین:
قضا: حکم، تقدیر، سرنوشت
غافل:

شرح ابیات

۱-
۲-

حاشیه نویسی