غزل شماره ۲۱۰
دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود
دل که از ناوک مژگان تو در خون میگشت
باز مشتاق کمانخانه ابروی تو بود
هم عفاالله صبا کز تو پیامی میداد
ور نه در کس نرسیدیم که از کوی تو بود
عالم از شور و شر عشق خبر هیچ نداشت
فتنه انگیز جهان غمزه جادوی تو بود
من سرگشته هم از اهل سلامت بودم
دام راهم شکن طره هندوی تو بود
بگشا بند قبا تا بگشاید دل من
که گشادی که مرا بود ز پهلوی تو بود
به وفای تو که بر تربت حافظ بگذر
کز جهان میشد و در آرزوی روی تو بود
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
بحر: رمل مثمن مخبون محذوف
دوش: دیشب، شب گذشته
در:
حلقه:
ما:
قصه:
گیسوی:
تو:
بود:
تا:
دل:
شب:
سخن:
از:
سلسله: حلقههای فلری به هم پیوسته، زنجیر // در تصوف، هر یک از فرقههای صوفیه که انتساب به یکی از مشایخ داشته باشند
موی:
که:
ناوک:
مژگان:
خون:
میگشت:
باز:
مشتاق:
کمانخانه:
ابروی:
هم:
عفاالله:
صبا: نام بادی که از سمت مشرق میوزد، مجاز از پیامآور میان عاشق و معشوق
کز:
پیامی:
میداد:
ور:
نه:
کس:
نرسیدیم:
کوی:
عالم:
شور:
و:
شر:
عشق:
خبر:
هیچ:
نداشت:
فتنه: فساد، تباهی // شورش، آشوب، شلوغی // محنت، عذاب // آزمایش، امتحان، ابتلا // کفر، گمراهی // مجاز از، مفتون و عاشق
انگیز:
جهان:
غمزه: اشاره با چشم و ابرو، برهم زدن مژگان از روی ناز و کرشمه // دلربای، عشوه، کرشمه، لوندی، نازکردن
جادوی:
من:
سرگشته:
اهل:
سلامت: تندرستی // پاکی و رهایی از عیب و آفت، بیعیبی، بیگزند شدن، از عیب وآفت رهایی یافتن // در تصوف، حفظ و رعایت رسوم، مقابل ملامت
بودم:
دام:
راهم:
شکن:
طره: دستهی موی تابیده در کنار پیشانی، زلف، گیسو
هندوی:
بگشا:
بند:
قبا:
بگشاید:
گشادی:
مرا:
ز:
پهلوی:
به:
وفای:
بر:
تربت:
حافظ:
بگذر:
میشد:
آرزوی:
روی:
۲-
بحر: رمل مثمن مخبون محذوف
دوش: دیشب، شب گذشته
در:
حلقه:
ما:
قصه:
گیسوی:
تو:
بود:
تا:
دل:
شب:
سخن:
از:
سلسله: حلقههای فلری به هم پیوسته، زنجیر // در تصوف، هر یک از فرقههای صوفیه که انتساب به یکی از مشایخ داشته باشند
موی:
که:
ناوک:
مژگان:
خون:
میگشت:
باز:
مشتاق:
کمانخانه:
ابروی:
هم:
عفاالله:
صبا: نام بادی که از سمت مشرق میوزد، مجاز از پیامآور میان عاشق و معشوق
کز:
پیامی:
میداد:
ور:
نه:
کس:
نرسیدیم:
کوی:
عالم:
شور:
و:
شر:
عشق:
خبر:
هیچ:
نداشت:
فتنه: فساد، تباهی // شورش، آشوب، شلوغی // محنت، عذاب // آزمایش، امتحان، ابتلا // کفر، گمراهی // مجاز از، مفتون و عاشق
انگیز:
جهان:
غمزه: اشاره با چشم و ابرو، برهم زدن مژگان از روی ناز و کرشمه // دلربای، عشوه، کرشمه، لوندی، نازکردن
جادوی:
من:
سرگشته:
اهل:
سلامت: تندرستی // پاکی و رهایی از عیب و آفت، بیعیبی، بیگزند شدن، از عیب وآفت رهایی یافتن // در تصوف، حفظ و رعایت رسوم، مقابل ملامت
بودم:
دام:
راهم:
شکن:
طره: دستهی موی تابیده در کنار پیشانی، زلف، گیسو
هندوی:
بگشا:
بند:
قبا:
بگشاید:
گشادی:
مرا:
ز:
پهلوی:
به:
وفای:
بر:
تربت:
حافظ:
بگذر:
میشد:
آرزوی:
روی:
شرح ابیات
۱-۲-