غزل شماره ۲۴۴

معاشران گره از زلف یار باز کنید
شبی خوش است بدین قصه‌اش دراز کنید
حضور خلوت انس است و دوستان جمعند
و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید
رباب و چنگ به بانگ بلند می‌گویند
که گوش هوش به پیغام اهل راز کنید
به جان دوست که غم پرده بر شما ندرد
گر اعتماد بر الطاف کارساز کنید
میان عاشق و معشوق فرق بسیار است
چو یار ناز نماید شما نیاز کنید
نخست موعظه پیر صحبت این حرف است
که از مصاحب ناجنس احتراز کنید
هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
بر او نمرده به فتوای من نماز کنید
وگر طلب کند انعامی از شما حافظ
حوالتش به لب یار دلنواز کنید
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
بحر: مجتث مثمن مخبون محذوف
معاشران:
گره:
از:
زلف: گیسو، موی سر، جعد، طره، شعر
یار:
باز:
کنید:
شبی:
خوش:
است:
بدین:
قصه‌اش:
دراز:
حضور:
خلوت:
انس: آرام گرفتن، آرامش، خو گرفتن و آرام گرفتن به چیزی
و:
دوستان:
جمعند:
ان:
یکاد:
بخوانید:
در:
فراز:
رباب: نام سازی است شبیه به به تار که کاسه‌ی آن کوچک‌تر است و با کمانه یا آرشه نواخته می‌شده
چنگ:
به:
بانگ:
بلند:
می‌گویند:
که:
گوش:
هوش:
پیغام:
اهل:
راز:
جان:
دوست:
غم:
پرده:
بر:
شما:
ندرد:
گر:
اعتماد:
الطاف:
کارساز:
میان:
عاشق:
معشوق:
فرق:
بسیار:
چو:
ناز:
نماید:
نیاز:
نخست:
موعظه:
پیر:
صحبت:
این:
حرف:
مصاحب:
ناجنس:
احتراز:
هر:
آن:
کسی:
حلقه:
نیست:
زنده:
عشق:
او:
نمرده:
فتوای:
من:
نماز:
وگر:
طلب:
کند:
انعامی:
حافظ:
حوالتش:
لب:
دلنواز:

شرح ابیات

۱-
۲-

حاشیه نویسی