غزل شماره ۲۴۷
صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار
وز او به عاشق بیدل خبر دریغ مدار
به شکر آن که شکفتی به کام بخت ای گل
نسیم وصل ز مرغ سحر دریغ مدار
حریف عشق تو بودم چو ماه نو بودی
کنون که ماه تمامی نظر دریغ مدار
جهان و هر چه در او هست سهل و مختصر است
ز اهل معرفت این مختصر دریغ مدار
کنون که چشمه قند است لعل نوشینت
سخن بگوی و ز طوطی شکر دریغ مدار
مکارم تو به آفاق میبرد شاعر
از او وظیفه و زاد سفر دریغ مدار
چو ذکر خیر طلب میکنی سخن این است
که در بهای سخن سیم و زر دریغ مدار
غبار غم برود حال خوش شود حافظ
تو آب دیده از این رهگذر دریغ مدار
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
بحر: مجتث مثمن مخبون محذوف
صبا: نام بادی که از سمت مشرق میوزد، مجاز از پیامآور میان عاشق و معشوق
ز:
منزل:
جانان: دلبری که عاشقش او را مانند جان خود دوست دارد، معشوق، محبوب
گذر:
دریغ:
مدار:
وز:
او:
به:
عاشق:
بیدل:
خبر:
شکر:
آن:
که:
شکفتی:
کام: خواستهی دل، آرزو، لذت، خوشی، قدرت، توانایی
بخت:
ای:
گل:
نسیم:
وصل:
مرغ: پرنده، ماکیان
سحر:
حریف: دوست، رفیق، یار، همدم، همپیشه، همکار، محبوب، عشوق // مدعی، مخالف، هماورد، رقیب // همزور، همنبرد، همشان، هممقام، همپیاله
عشق:
تو:
بودم:
چو:
ماه: از کرات آسمانی که به دور زمین میگردد // مجاز از زیبا، محبوب، معشوق، دوستداشتنی، مطلوب، کامل // در عرفان ذات حقیقی وجود انسان، به ماه درونی هر شخص تشبیه شده که نور آن از هر نور دیگری پر فروغتر است، در اشعار شاعران عارف مسلکی مانند حافظ، مولانا، عطار، سنایی، نظامی و... نیز بارها به «ماه درون»، «ماه خویش»، «ماه من» و... اشاره شده است که همه اشاره به ذات انسانی در حد تعالی و به کمال رسیده میباشد.
نو:
بودی:
کنون:
تمامی:
نظر:
جهان:
و:
هر:
چه:
در:
هست:
سهل:
مختصر:
است:
اهل:
معرفت:
این:
چشمه:
قند:
لعل: سنگی قیمتی به رنگ قرمز(سرخ)، مجازاً شراب انگوری نیز معنی میدهد
نوشینت:
سخن:
بگوی:
طوطی:
مکارم:
آفاق:
میبرد:
شاعر:
از:
وظیفه:
زاد:
سفر:
ذکر:
خیر:
طلب:
میکنی:
بهای:
سیم: نقره، سفید
زر:
غبار:
غم:
برود:
حال:
خوش:
شود:
حافظ:
آب:
دیده:
رهگذر:
۲-
بحر: مجتث مثمن مخبون محذوف
صبا: نام بادی که از سمت مشرق میوزد، مجاز از پیامآور میان عاشق و معشوق
ز:
منزل:
جانان: دلبری که عاشقش او را مانند جان خود دوست دارد، معشوق، محبوب
گذر:
دریغ:
مدار:
وز:
او:
به:
عاشق:
بیدل:
خبر:
شکر:
آن:
که:
شکفتی:
کام: خواستهی دل، آرزو، لذت، خوشی، قدرت، توانایی
بخت:
ای:
گل:
نسیم:
وصل:
مرغ: پرنده، ماکیان
سحر:
حریف: دوست، رفیق، یار، همدم، همپیشه، همکار، محبوب، عشوق // مدعی، مخالف، هماورد، رقیب // همزور، همنبرد، همشان، هممقام، همپیاله
عشق:
تو:
بودم:
چو:
ماه: از کرات آسمانی که به دور زمین میگردد // مجاز از زیبا، محبوب، معشوق، دوستداشتنی، مطلوب، کامل // در عرفان ذات حقیقی وجود انسان، به ماه درونی هر شخص تشبیه شده که نور آن از هر نور دیگری پر فروغتر است، در اشعار شاعران عارف مسلکی مانند حافظ، مولانا، عطار، سنایی، نظامی و... نیز بارها به «ماه درون»، «ماه خویش»، «ماه من» و... اشاره شده است که همه اشاره به ذات انسانی در حد تعالی و به کمال رسیده میباشد.
نو:
بودی:
کنون:
تمامی:
نظر:
جهان:
و:
هر:
چه:
در:
هست:
سهل:
مختصر:
است:
اهل:
معرفت:
این:
چشمه:
قند:
لعل: سنگی قیمتی به رنگ قرمز(سرخ)، مجازاً شراب انگوری نیز معنی میدهد
نوشینت:
سخن:
بگوی:
طوطی:
مکارم:
آفاق:
میبرد:
شاعر:
از:
وظیفه:
زاد:
سفر:
ذکر:
خیر:
طلب:
میکنی:
بهای:
سیم: نقره، سفید
زر:
غبار:
غم:
برود:
حال:
خوش:
شود:
حافظ:
آب:
دیده:
رهگذر:
شرح ابیات
۱-۲-