غزل شماره ۴۱۸

گر تیغ بارد در کوی آن ماه
گردن نهادیم الحکم لله
آیین تقوا ما نیز دانیم
لیکن چه چاره با بخت گمراه
ما شیخ و واعظ کمتر شناسیم
یا جام باده یا قصه کوتاه
من رند و عاشق در موسم گل
آن گاه توبه استغفرالله
مهر تو عکسی بر ما نیفکند
آیینه رویا آه از دلت آه
الصبر مر و العمر فان
یا لیت شعری حتام القاه
حافظ چه نالی گر وصل خواهی
خون بایدت خورد در گاه و بی‌گاه
وزن: مستفعلن فع مستفعلن فع
بحر: متقارب مثمن اثلم
گر:
تیغ:
بارد:
در:
کوی:
آن:
ماه: از کرات آسمانی که به دور زمین می‌گردد // مجاز از زیبا، محبوب، معشوق، دوستداشتنی، مطلوب، کامل // در عرفان ذات حقیقی وجود انسان، به ماه درونی هر شخص تشبیه شده که نور آن از هر نور دیگری پر فروغ‌تر است، در اشعار شاعران عارف مسلکی مانند حافظ، مولانا، عطار، سنایی، نظامی و... نیز بارها به «ماه درون»، «ماه خویش»، «ماه من» و... اشاره شده است که همه اشاره به ذات انسانی در حد تعالی و به کمال رسیده می‌باشد.
گردن:
نهادیم:
الحکم:
لله:
آیین:
تقوا:
ما:
نیز:
دانیم:
لیکن:
چه:
چاره:
با:
بخت:
گمراه:
شیخ: مرشد، پیر، سالخورده، بزرگ، رییس طایفه
و:
واعظ:
کمتر:
شناسیم:
یا:
جام:
باده: نوشیدنی مستی‌آور، شراب، مِی
قصه:
کوتاه:
من:
رند: /۱-معنای عام/ زیرک، زرنگ، حیله‌گر، بی‌قید، لاابالی، /۲-در شعر حافظ/ این کلمه بار معنایی مثبت دارد، در فرهنگ تصوف رند به کسی می‌گویند که در باطن پاک‌تر از آنچه در ظاهر نشان می‌دهد است، کسی که شاید در ظاهر شایسته سرزنش باشد، اما در اصل شایسته‌ی ستایش و تحسین است، رند در شعر حافظ کسی است که ریاکار نیست، تظاهر نمی‌کند، عارف است نه زاهد، شاید تمام وقت خود را به پرستش ظاهری مشغول نباشد و حتی از شراب و شراب‌خواری و امثال این‌ها حرف بزند، اما در باطن عاشق است و نیت تمام اعمالش از روی عشق است و این که خودش و خدایش می‌دانند که جز وصل دوست چیزی نمی‌خواهد برایش کافی است.
عاشق:
موسم: فصل، زمان، هنگام، وقت، دوره، نوبت، موعد
گل:
گاه:
توبه:
استغفرالله:
مهر: محبت، دوستی، مودت، نرم‌دلی، شفقت و مروت // آفتاب، خورشید، شید، میترا
تو:
عکسی:
بر:
نیفکند:
آیینه:
رویا:
آه:
از:
دلت:
الصبر:
مر: نشانه‌ای زاید که برای زینت کلام به کار می‌رفته است // بار، دفعه، مرتبه
العمر:
فان:
لیت:
شعری:
حتام:
القاه:
حافظ:
نالی:
وصل:
خواهی:
خون:
بایدت:
خورد:
بی‌گاه:

شرح ابیات

۱-
۲-

حاشیه نویسی