غزل شماره ۴۵۵
عمر بگذشت به بیحاصلی و بوالهوسی
ای پسر جام میام ده که به پیری برسی
چه شکرهاست در این شهر که قانع شدهاند
شاهبازان طریقت به مقام مگسی
دوش در خیل غلامان درش میرفتم
گفت ای عاشق بیچاره تو باری چه کسی
با دل خون شده چون نافه خوشش باید بود
هر که مشهور جهان گشت به مشکین نفسی
لمع البرق من الطور و آنست به
فلعلی لک آت بشهاب قبس
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
وه که بس بیخبر از غلغل چندین جرسی
بال بگشا و صفیر از شجر طوبی زن
حیف باشد چو تو مرغی که اسیر قفسی
تا چو مجمر نفسی دامن جانان گیرم
جان نهادیم بر آتش ز پی خوش نفسی
چند پوید به هوای تو ز هر سو حافظ
یسر الله طریقا بک یا ملتمسی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
بحر: رمل مثمن مخبون محذوف
عمر:
بگذشت:
به:
بیحاصلی:
و:
بوالهوسی:
ای:
پسر:
جام:
میام:
ده:
که:
پیری:
برسی:
چه:
شکرهاست:
در:
این:
شهر:
قانع:
شدهاند:
شاهبازان:
طریقت: راه، روش، آیین، کیش، مرام، مذهب //در تصوف/ روش اهل صفا و سلوک، تزکیهی باطن // دومین منزل از منازل سه گانه از باب سلوک که عبارتست از شریعت - طریقت - حقیقت، و آن در اصطلاح صوفیان راهی است که رساننده کسان به سوی خدای تعالی است و این راه اخصّ از شریعت است که انسان را به بهشت می رساند زیرا هم مشتمل بر احکام شریعت است از قبیل اعمال صالح عبادی و هم مشتمل بر احکام خاصی است مانند اعمال قلبی و اجتناب از همه ما سوی الله. طریقت راه دل است که به توحید می رسد.
مقام: محل اقامت، مکان // منزله، رتبه، پایه، جایگاه // پرده در موسیقی // در تصوف، هر یک از مراحل سیر و سلوک که عبارتند از توبه، ورع، زهد، فقر، صبر، توکل و رضا
مگسی:
دوش: دیشب، شب گذشته
خیل:
غلامان:
درش:
میرفتم:
گفت:
عاشق:
بیچاره:
تو:
باری:
کسی:
با:
دل:
خون:
شده:
چون:
نافه:
خوشش:
باید:
بود:
هر:
مشهور:
جهان:
گشت:
مشکین: /مِ/ سیاه، تیرهرنگ // /مُ/ منسوب به مُشک، آنچه بوی مشک بدهد، مشکآلود، معطر، خوشبو
نفسی:
لمع:
البرق:
من:
الطور:
آنست:
فلعلی:
لک:
آت:
بشهاب:
قبس:
کاروان:
رفت:
خواب:
بیابان:
پیش:
وه:
بس:
بیخبر:
از:
غلغل:
چندین:
جرسی:
بال:
بگشا:
صفیر:
شجر:
طوبی:
زن:
حیف:
باشد:
چو:
مرغی:
اسیر:
قفسی:
تا:
مجمر:
دامن:
جانان: دلبری که عاشقش او را مانند جان خود دوست دارد، معشوق، محبوب
گیرم:
جان:
نهادیم:
بر:
آتش:
ز:
پی:
خوش:
چند:
پوید:
هوای:
سو:
حافظ:
یسر:
الله:
طریقا:
بک:
یا:
ملتمسی:
۲-
بحر: رمل مثمن مخبون محذوف
عمر:
بگذشت:
به:
بیحاصلی:
و:
بوالهوسی:
ای:
پسر:
جام:
میام:
ده:
که:
پیری:
برسی:
چه:
شکرهاست:
در:
این:
شهر:
قانع:
شدهاند:
شاهبازان:
طریقت: راه، روش، آیین، کیش، مرام، مذهب //در تصوف/ روش اهل صفا و سلوک، تزکیهی باطن // دومین منزل از منازل سه گانه از باب سلوک که عبارتست از شریعت - طریقت - حقیقت، و آن در اصطلاح صوفیان راهی است که رساننده کسان به سوی خدای تعالی است و این راه اخصّ از شریعت است که انسان را به بهشت می رساند زیرا هم مشتمل بر احکام شریعت است از قبیل اعمال صالح عبادی و هم مشتمل بر احکام خاصی است مانند اعمال قلبی و اجتناب از همه ما سوی الله. طریقت راه دل است که به توحید می رسد.
مقام: محل اقامت، مکان // منزله، رتبه، پایه، جایگاه // پرده در موسیقی // در تصوف، هر یک از مراحل سیر و سلوک که عبارتند از توبه، ورع، زهد، فقر، صبر، توکل و رضا
مگسی:
دوش: دیشب، شب گذشته
خیل:
غلامان:
درش:
میرفتم:
گفت:
عاشق:
بیچاره:
تو:
باری:
کسی:
با:
دل:
خون:
شده:
چون:
نافه:
خوشش:
باید:
بود:
هر:
مشهور:
جهان:
گشت:
مشکین: /مِ/ سیاه، تیرهرنگ // /مُ/ منسوب به مُشک، آنچه بوی مشک بدهد، مشکآلود، معطر، خوشبو
نفسی:
لمع:
البرق:
من:
الطور:
آنست:
فلعلی:
لک:
آت:
بشهاب:
قبس:
کاروان:
رفت:
خواب:
بیابان:
پیش:
وه:
بس:
بیخبر:
از:
غلغل:
چندین:
جرسی:
بال:
بگشا:
صفیر:
شجر:
طوبی:
زن:
حیف:
باشد:
چو:
مرغی:
اسیر:
قفسی:
تا:
مجمر:
دامن:
جانان: دلبری که عاشقش او را مانند جان خود دوست دارد، معشوق، محبوب
گیرم:
جان:
نهادیم:
بر:
آتش:
ز:
پی:
خوش:
چند:
پوید:
هوای:
سو:
حافظ:
یسر:
الله:
طریقا:
بک:
یا:
ملتمسی:
شرح ابیات
۱-۲-