غزل شماره ۴۶۷
زان می عشق کز او پخته شود هر خامی
گر چه ماه رمضان است بیاور جامی
روزها رفت که دست من مسکین نگرفت
زلف شمشادقدی ساعد سیم اندامی
روزه هر چند که مهمان عزیز است ای دل
صحبتش موهبتی دان و شدن انعامی
مرغ زیرک به در خانقه اکنون نپرد
که نهادهست به هر مجلس وعظی دامی
گله از زاهد بدخو نکنم رسم این است
که چو صبحی بدمد در پی اش افتد شامی
یار من چون بخرامد به تماشای چمن
برسانش ز من ای پیک صبا پیغامی
آن حریفی که شب و روز می صاف کشد
بود آیا که کند یاد ز دردآشامی
حافظا گر ندهد داد دلت آصف عهد
کام دشوار به دست آوری از خودکامی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
بحر: رمل مثمن مخبون محذوف
زان:
می:
عشق:
کز:
او:
پخته:
شود:
هر:
خامی:
گر:
چه:
ماه: از کرات آسمانی که به دور زمین میگردد // مجاز از زیبا، محبوب، معشوق، دوستداشتنی، مطلوب، کامل // در عرفان ذات حقیقی وجود انسان، به ماه درونی هر شخص تشبیه شده که نور آن از هر نور دیگری پر فروغتر است، در اشعار شاعران عارف مسلکی مانند حافظ، مولانا، عطار، سنایی، نظامی و... نیز بارها به «ماه درون»، «ماه خویش»، «ماه من» و... اشاره شده است که همه اشاره به ذات انسانی در حد تعالی و به کمال رسیده میباشد.
رمضان:
است:
بیاور:
جامی:
روزها:
رفت:
که:
دست:
من:
مسکین: تهیدست، بیچیز، درویش، بیچاره، درمانده
نگرفت:
زلف: گیسو، موی سر، جعد، طره، شعر
شمشادقدی:
ساعد:
سیم: نقره، سفید
اندامی:
روزه:
چند:
مهمان:
عزیز:
ای:
دل:
صحبتش:
موهبتی:
دان:
و:
شدن:
انعامی:
مرغ: پرنده، ماکیان
زیرک:
به:
در:
خانقه:
اکنون:
نپرد:
نهادهست:
مجلس:
وعظی:
دامی:
گله:
از:
زاهد: با تقوا، پارسا، کسی که دنیا را به خاطر آخرت ترک گوید // در شعر حافظ زاهد معمولا بار معنایی مثبتی ندارد و کنایهای است به افراد ریا کار که دین را بهانهی نیات خود میکنند یا کسانی که عشق به خدا و معبود را درست درک نکرده و تنها درگیر ظواهر دین هستند. حافظ معمولا در مقابل زاهد، خود یا کسانی را قرار میدهد که با عبارات چون رند، عارف یا امثال اینها خطابشان میکند
بدخو:
نکنم:
رسم:
این:
چو:
صبحی:
بدمد:
پی:
اش:
افتد:
شامی:
یار:
چون:
بخرامد:
تماشای:
چمن:
برسانش:
ز:
پیک:
صبا: نام بادی که از سمت مشرق میوزد، مجاز از پیامآور میان عاشق و معشوق
پیغامی:
آن:
حریفی:
شب:
روز:
صاف:
کشد:
بود:
آیا:
کند:
یاد:
دردآشامی:
حافظا:
ندهد:
داد:
دلت:
آصف:
عهد: زمان، دوره
کام: خواستهی دل، آرزو، لذت، خوشی، قدرت، توانایی
دشوار:
آوری:
خودکامی: هوس بازی، یکدندگی، خودرایی
۲-
بحر: رمل مثمن مخبون محذوف
زان:
می:
عشق:
کز:
او:
پخته:
شود:
هر:
خامی:
گر:
چه:
ماه: از کرات آسمانی که به دور زمین میگردد // مجاز از زیبا، محبوب، معشوق، دوستداشتنی، مطلوب، کامل // در عرفان ذات حقیقی وجود انسان، به ماه درونی هر شخص تشبیه شده که نور آن از هر نور دیگری پر فروغتر است، در اشعار شاعران عارف مسلکی مانند حافظ، مولانا، عطار، سنایی، نظامی و... نیز بارها به «ماه درون»، «ماه خویش»، «ماه من» و... اشاره شده است که همه اشاره به ذات انسانی در حد تعالی و به کمال رسیده میباشد.
رمضان:
است:
بیاور:
جامی:
روزها:
رفت:
که:
دست:
من:
مسکین: تهیدست، بیچیز، درویش، بیچاره، درمانده
نگرفت:
زلف: گیسو، موی سر، جعد، طره، شعر
شمشادقدی:
ساعد:
سیم: نقره، سفید
اندامی:
روزه:
چند:
مهمان:
عزیز:
ای:
دل:
صحبتش:
موهبتی:
دان:
و:
شدن:
انعامی:
مرغ: پرنده، ماکیان
زیرک:
به:
در:
خانقه:
اکنون:
نپرد:
نهادهست:
مجلس:
وعظی:
دامی:
گله:
از:
زاهد: با تقوا، پارسا، کسی که دنیا را به خاطر آخرت ترک گوید // در شعر حافظ زاهد معمولا بار معنایی مثبتی ندارد و کنایهای است به افراد ریا کار که دین را بهانهی نیات خود میکنند یا کسانی که عشق به خدا و معبود را درست درک نکرده و تنها درگیر ظواهر دین هستند. حافظ معمولا در مقابل زاهد، خود یا کسانی را قرار میدهد که با عبارات چون رند، عارف یا امثال اینها خطابشان میکند
بدخو:
نکنم:
رسم:
این:
چو:
صبحی:
بدمد:
پی:
اش:
افتد:
شامی:
یار:
چون:
بخرامد:
تماشای:
چمن:
برسانش:
ز:
پیک:
صبا: نام بادی که از سمت مشرق میوزد، مجاز از پیامآور میان عاشق و معشوق
پیغامی:
آن:
حریفی:
شب:
روز:
صاف:
کشد:
بود:
آیا:
کند:
یاد:
دردآشامی:
حافظا:
ندهد:
داد:
دلت:
آصف:
عهد: زمان، دوره
کام: خواستهی دل، آرزو، لذت، خوشی، قدرت، توانایی
دشوار:
آوری:
خودکامی: هوس بازی، یکدندگی، خودرایی
شرح ابیات
۱-۲-