غزل شماره ۴۶۹
اتت روائح رند الحمی و زاد غرامی
فدای خاک در دوست باد جان گرامی
پیام دوست شنیدن سعادت است و سلامت
من المبلغ عنی الی سعاد سلامی
بیا به شام غریبان و آب دیده من بین
به سان باده صافی در آبگینه شامی
اذا تغرد عن ذی الاراک طائر خیر
فلا تفرد عن روضها انین حمامی
بسی نماند که روز فراق یار سر آید
رایت من هضبات الحمی قباب خیام
خوشا دمی که درآیی و گویمت به سلامت
قدمت خیر قدوم نزلت خیر مقام
بعدت منک و قد صرت ذائبا کهلال
اگر چه روی چو ماهت ندیدهام به تمامی
و ان دعیت بخلد و صرت ناقض عهد
فما تطیب نفسی و ما استطاب منامی
امید هست که زودت به بخت نیک ببینم
تو شاد گشته به فرماندهی و من به غلامی
چو سلک در خوشاب است شعر نغز تو حافظ
که گاه لطف سبق میبرد ز نظم نظامی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن
بحر: مجتث مثمن مخبون
اتت:
روائح:
رند: /۱-معنای عام/ زیرک، زرنگ، حیلهگر، بیقید، لاابالی، /۲-در شعر حافظ/ این کلمه بار معنایی مثبت دارد، در فرهنگ تصوف رند به کسی میگویند که در باطن پاکتر از آنچه در ظاهر نشان میدهد است، کسی که شاید در ظاهر شایسته سرزنش باشد، اما در اصل شایستهی ستایش و تحسین است، رند در شعر حافظ کسی است که ریاکار نیست، تظاهر نمیکند، عارف است نه زاهد، شاید تمام وقت خود را به پرستش ظاهری مشغول نباشد و حتی از شراب و شرابخواری و امثال اینها حرف بزند، اما در باطن عاشق است و نیت تمام اعمالش از روی عشق است و این که خودش و خدایش میدانند که جز وصل دوست چیزی نمیخواهد برایش کافی است.
الحمی:
و:
زاد:
غرامی:
فدای:
خاک:
در:
دوست:
باد:
جان:
گرامی:
پیام:
شنیدن:
سعادت:
است:
سلامت: تندرستی // پاکی و رهایی از عیب و آفت، بیعیبی، بیگزند شدن، از عیب وآفت رهایی یافتن // در تصوف، حفظ و رعایت رسوم، مقابل ملامت
من:
المبلغ:
عنی:
الی:
سعاد:
سلامی:
بیا:
به:
شام:
غریبان:
آب:
دیده:
بین:
سان:
باده: نوشیدنی مستیآور، شراب، مِی
صافی:
آبگینه:
شامی:
اذا:
تغرد:
عن:
ذی:
الاراک:
طائر:
خیر:
فلا:
تفرد:
روضها:
انین:
حمامی:
بسی:
نماند:
که:
روز:
فراق:
یار:
سر:
آید:
رایت:
هضبات:
قباب:
خیام:
خوشا:
دمی:
درآیی:
گویمت:
قدمت:
قدوم:
نزلت:
مقام: محل اقامت، مکان // منزله، رتبه، پایه، جایگاه // پرده در موسیقی // در تصوف، هر یک از مراحل سیر و سلوک که عبارتند از توبه، ورع، زهد، فقر، صبر، توکل و رضا
بعدت:
منک:
قد:
صرت:
ذائبا:
کهلال:
اگر:
چه:
روی:
چو:
ماهت:
ندیدهام:
تمامی:
ان:
دعیت:
بخلد:
ناقض:
عهد: زمان، دوره
فما:
تطیب:
نفسی:
ما:
استطاب:
منامی:
امید:
هست:
زودت:
بخت:
نیک:
ببینم:
تو:
شاد:
گشته:
فرماندهی:
غلامی:
سلک:
خوشاب:
شعر:
نغز:
حافظ:
گاه:
لطف: نرمی، بخشش، محبت، ملایمت، مهربانی، نیکی
سبق:
میبرد:
ز:
نظم: شعر
نظامی:
۲-
بحر: مجتث مثمن مخبون
اتت:
روائح:
رند: /۱-معنای عام/ زیرک، زرنگ، حیلهگر، بیقید، لاابالی، /۲-در شعر حافظ/ این کلمه بار معنایی مثبت دارد، در فرهنگ تصوف رند به کسی میگویند که در باطن پاکتر از آنچه در ظاهر نشان میدهد است، کسی که شاید در ظاهر شایسته سرزنش باشد، اما در اصل شایستهی ستایش و تحسین است، رند در شعر حافظ کسی است که ریاکار نیست، تظاهر نمیکند، عارف است نه زاهد، شاید تمام وقت خود را به پرستش ظاهری مشغول نباشد و حتی از شراب و شرابخواری و امثال اینها حرف بزند، اما در باطن عاشق است و نیت تمام اعمالش از روی عشق است و این که خودش و خدایش میدانند که جز وصل دوست چیزی نمیخواهد برایش کافی است.
الحمی:
و:
زاد:
غرامی:
فدای:
خاک:
در:
دوست:
باد:
جان:
گرامی:
پیام:
شنیدن:
سعادت:
است:
سلامت: تندرستی // پاکی و رهایی از عیب و آفت، بیعیبی، بیگزند شدن، از عیب وآفت رهایی یافتن // در تصوف، حفظ و رعایت رسوم، مقابل ملامت
من:
المبلغ:
عنی:
الی:
سعاد:
سلامی:
بیا:
به:
شام:
غریبان:
آب:
دیده:
بین:
سان:
باده: نوشیدنی مستیآور، شراب، مِی
صافی:
آبگینه:
شامی:
اذا:
تغرد:
عن:
ذی:
الاراک:
طائر:
خیر:
فلا:
تفرد:
روضها:
انین:
حمامی:
بسی:
نماند:
که:
روز:
فراق:
یار:
سر:
آید:
رایت:
هضبات:
قباب:
خیام:
خوشا:
دمی:
درآیی:
گویمت:
قدمت:
قدوم:
نزلت:
مقام: محل اقامت، مکان // منزله، رتبه، پایه، جایگاه // پرده در موسیقی // در تصوف، هر یک از مراحل سیر و سلوک که عبارتند از توبه، ورع، زهد، فقر، صبر، توکل و رضا
بعدت:
منک:
قد:
صرت:
ذائبا:
کهلال:
اگر:
چه:
روی:
چو:
ماهت:
ندیدهام:
تمامی:
ان:
دعیت:
بخلد:
ناقض:
عهد: زمان، دوره
فما:
تطیب:
نفسی:
ما:
استطاب:
منامی:
امید:
هست:
زودت:
بخت:
نیک:
ببینم:
تو:
شاد:
گشته:
فرماندهی:
غلامی:
سلک:
خوشاب:
شعر:
نغز:
حافظ:
گاه:
لطف: نرمی، بخشش، محبت، ملایمت، مهربانی، نیکی
سبق:
میبرد:
ز:
نظم: شعر
نظامی:
شرح ابیات
۱-۲-