غزل شماره ۱۳
میدمد صبح و کِلّه بست سحاب
اَلصَّبْوح اَلصَّبْوحْ یا اَصْحاب
میچکد ژاله بر رُخ لاله
المُدام المُدام یا اَحْباب
میوَزَد از چمن نسیم بهشت
هانْ بنوشید دَم به دَم مِیِ ناب
تخت زُمُرُد زَدِه است گُل به چمن
راح چون لَعل آتشین دریاب
در میخانه بستهاند دگر
اِفْتَتِح یا مُفَتِحَ الاَبواب
لب و دندانت را حقوق نمک
هست بر جان و سینههای کباب
این چنین موسمی عجب باشد
که ببندند میکده به شتاب
بر رُخ ساقی پَری پیکر
همچو حافظ بنوش باده ناب
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن
بحر: خفیف مسدس مخبون
دمیدن: وزیدن، پرباد کردن، خروشیدن // روییدن، سر از خاک برآوردن // طلوع کردن، سرزدن آفتاب، پدیدار گشتن
کِلّْه: روپوش، پشه بند، سایبان، چادر، پرده، سراپرده، پرده کشیدن، خیمه زدن، چادر زدن
کِلّه بست: چادر زد، سایبان برپا کرد
سَحاب: ابر
الصَّبوح: نوشیدنی که سحرگاهان صرف می شده، کنایه از شراب
اصحاب: دوستان، یاران، دمخواران، دمسازان، همراهان، همنشینان
ژاله: قطرهای که روی برگ گل یا گیاه قرار میگیرد؛ شبنم // تگرگ، باران تند با قطرههای درشت
رخ: صورت، چهره، رخسار، سیما // برج قلعه // پهلوان، جنگجو // سیمرغ، عنقا
المدام: می، شراب، باده
احباب: جمع جبیب، دوستان
ناب: خالص، پاک
زمرد: سنگی قیمتی و معمولاً سبزرنگ
راح: شادمانی، نشاط // خمره، شراب، باده // گوشهای از موسیقی ایرانی در دستگاه شور
لعل: سنگی قیمتی به رنگ قرمز(سرخ)، مجازاً شراب انگوری نیز معنی میدهد
افتتح: باز کن
مفتح: باز کننده
الابواب: جمع باب، درها
مُفَتِحُ الاَبْواب: باز کنندهی درها، گشاینده درهای بسته
موسم: فصل، زمان، هنگام، وقت، دوره، نوبت، موعد
حق نمک: حقی اخلاقی است بین کسانی که با یکدیگر چیزی میخورند و کسی که غذا را آورده بر گردن کسانی که از آن خواهند خورد حق خواهد داشت
ساقی: کسی که آب یا شراب یا هر نوشیدنی به دیگری میدهد // درتصوف، مرشد و پیر کامل که به مریدان فیض برساند
پری: موجود افسانهای بهصورت زنی بسیارزیبا که مانند فرشته بال دارد و پرواز میکند و در زیبایی نقیض دیو است // مجاز از زن زیبا
باده: نوشیدنی مستیآور، شراب، مِی
اَلصَّبْوح اَلصَّبْوحْ یا اَصْحاب: نوشیدنی صبحگاهان، شراب سحرگاهی ای یاران
اِفْتَتِح یا مُفَتِحَ الاَبواب: باز کن ای گشایندهی درها
۲- شبنم بر صورت لاله میچکد و تشنگیاش را برطرف میسازد، من هم تشنه هستم، شراب به من بدهید ای دوستان، شراب.
۳- از سمت چمن نسیمی میوزد که مانند نسیم بهشت است، در این حال و هوای خوش، بازهم تاکید میکنم که همیشه شراب بنوشید.
۴- گل سرخ بر چمن گویی که تخت پادشاهیاش است که از جنس زمرد ساخته شده، نشسته است و دستور میدهد که آن شراب سرخی که مانند لعل میدرخشد را دریابید.
۵- باز هم در میخانه را بستهاند، ای گشاینده درهای بسته، آن را باز کن. [از نظر معنایی این بیت و دوبیت بعد از آن باید در کنار هم خوانده شوند]
۶- (که) جان و سینههای سوختهی ما بر لب و دندان تو حق نمک دارند. //[تو سینهی سوخته و دل کباب شدهی ما را به دندان کشیدهای، ما بر تو حق نمک داریم]
۷- (و) بسیار عجیب است که در این زمان خوش و این فصل، میخانهها را با این سرعت ببندند. // واقعا عجیب است که در این فصل زیبا و این هوای بهشتی، با این شتاب میخانهها بسته شوند. ای کسی که توانایی باز کردن میکدهها را داری، ما برگردن تو حق نمک داریم و به این حق از تو میخواهیم که میخانهها را مجددا بگشایی.
۸- به سلامتی آن ساقی زیبارو و خوشاندام، شما هم مانند حافظ شراب ناب و خالص بنوشید.
بحر: خفیف مسدس مخبون
استقبال
خواجوی کرمانی: طَلَع الصُّبح مِن وَراءِ حِجاب / عَجِّلو بِالرحین یا اَصحابدمیدن: وزیدن، پرباد کردن، خروشیدن // روییدن، سر از خاک برآوردن // طلوع کردن، سرزدن آفتاب، پدیدار گشتن
کِلّْه: روپوش، پشه بند، سایبان، چادر، پرده، سراپرده، پرده کشیدن، خیمه زدن، چادر زدن
کِلّه بست: چادر زد، سایبان برپا کرد
سَحاب: ابر
الصَّبوح: نوشیدنی که سحرگاهان صرف می شده، کنایه از شراب
اصحاب: دوستان، یاران، دمخواران، دمسازان، همراهان، همنشینان
ژاله: قطرهای که روی برگ گل یا گیاه قرار میگیرد؛ شبنم // تگرگ، باران تند با قطرههای درشت
رخ: صورت، چهره، رخسار، سیما // برج قلعه // پهلوان، جنگجو // سیمرغ، عنقا
المدام: می، شراب، باده
احباب: جمع جبیب، دوستان
ناب: خالص، پاک
زمرد: سنگی قیمتی و معمولاً سبزرنگ
راح: شادمانی، نشاط // خمره، شراب، باده // گوشهای از موسیقی ایرانی در دستگاه شور
لعل: سنگی قیمتی به رنگ قرمز(سرخ)، مجازاً شراب انگوری نیز معنی میدهد
افتتح: باز کن
مفتح: باز کننده
الابواب: جمع باب، درها
مُفَتِحُ الاَبْواب: باز کنندهی درها، گشاینده درهای بسته
موسم: فصل، زمان، هنگام، وقت، دوره، نوبت، موعد
حق نمک: حقی اخلاقی است بین کسانی که با یکدیگر چیزی میخورند و کسی که غذا را آورده بر گردن کسانی که از آن خواهند خورد حق خواهد داشت
ساقی: کسی که آب یا شراب یا هر نوشیدنی به دیگری میدهد // درتصوف، مرشد و پیر کامل که به مریدان فیض برساند
پری: موجود افسانهای بهصورت زنی بسیارزیبا که مانند فرشته بال دارد و پرواز میکند و در زیبایی نقیض دیو است // مجاز از زن زیبا
باده: نوشیدنی مستیآور، شراب، مِی
ابیات عربی
المُدام المُدام یا اَحْباب: شراب، شراب ای دوستاناَلصَّبْوح اَلصَّبْوحْ یا اَصْحاب: نوشیدنی صبحگاهان، شراب سحرگاهی ای یاران
اِفْتَتِح یا مُفَتِحَ الاَبواب: باز کن ای گشایندهی درها
شرح ابیات
۱- صبح شده و ابر بر زمین سایه انداخته است، شراب سحرگاهی را به من برسانید ای یاران.۲- شبنم بر صورت لاله میچکد و تشنگیاش را برطرف میسازد، من هم تشنه هستم، شراب به من بدهید ای دوستان، شراب.
۳- از سمت چمن نسیمی میوزد که مانند نسیم بهشت است، در این حال و هوای خوش، بازهم تاکید میکنم که همیشه شراب بنوشید.
۴- گل سرخ بر چمن گویی که تخت پادشاهیاش است که از جنس زمرد ساخته شده، نشسته است و دستور میدهد که آن شراب سرخی که مانند لعل میدرخشد را دریابید.
۵- باز هم در میخانه را بستهاند، ای گشاینده درهای بسته، آن را باز کن. [از نظر معنایی این بیت و دوبیت بعد از آن باید در کنار هم خوانده شوند]
۶- (که) جان و سینههای سوختهی ما بر لب و دندان تو حق نمک دارند. //[تو سینهی سوخته و دل کباب شدهی ما را به دندان کشیدهای، ما بر تو حق نمک داریم]
۷- (و) بسیار عجیب است که در این زمان خوش و این فصل، میخانهها را با این سرعت ببندند. // واقعا عجیب است که در این فصل زیبا و این هوای بهشتی، با این شتاب میخانهها بسته شوند. ای کسی که توانایی باز کردن میکدهها را داری، ما برگردن تو حق نمک داریم و به این حق از تو میخواهیم که میخانهها را مجددا بگشایی.
۸- به سلامتی آن ساقی زیبارو و خوشاندام، شما هم مانند حافظ شراب ناب و خالص بنوشید.
برداشت
شادمانه زیستن، توجه به زیباییهای زندگی و لذت بردن از این زیباییهای ناب و امیدبخشحاشیه نویسی
در ۵ بیت از ۸ بیت این غزل، حافظ بر نوشیدن شراب تاکید میکند و آن ۳بیت دیگر نیز برای تاکید بر باز شدن مجدد میخانهها و شروع بادهنوشی است.