غزل شماره ۱۸

ساقیا آمدن عید مبارک بادت
وان مَواعید که کردی مَرَواد از یادت
در شگفتم که در این مدت ایام فراق
برگرفتی ز حریفان دل و دل می‌دادت
برسان بندگی دختر رَز گو به درآی
که دم و همت ما کرد ز بند آزادت
شادی مجلسیان در قدم و مَقدَم توست
جای غم باد مر آن دل که نخواهد شادت
شُکر ایزد که ز تاراج خزان رِخنِه نیافت
بوستان سمن و سرو و گل و شمشادت
چشم بد دور کز آن تفرقه‌ات بازآورد
طالِع نامور و دولت مادرزادت
حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح
ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
بحر: رمل مثمن مخبون محذوف

تلمیح

بیت ۷: قرآن، سوره شعرا، آیات ۱۱۹ و ۱۲۰

ساقی: کسی که آب یا شراب یا هر نوشیدنی به دیگری می‌دهد // درتصوف، مرشد و پیر کامل که به مریدان فیض برساند // از توصیف‌های پرکاربرد غزل حافظ و دیگر غزل‌سرایان است؛ عرفانی و جسمانی. توجه به ساقی از دو بابت است، جمال و جوانی که حظّ بصر می‌آورد و شراب پیمودن که شادی و نشاط و غم زدایی در پی دارد. در غزل حافظ گاه معشوق "ساقی" است.
مواعید: جمع میعاد، وعده‌ها، قول‌ها
ایام فراق: روزهای دوری، زمانی که از هم دور باشند
دل آمدن: رضا دادن، دل آمدن(دلت آمد بچه ات را بزنی؟!)
حریف: دوست، رفیق، یار، همدم، همپیشه، همکار، محبوب، عشوق // مدعی، مخالف، هماورد، رقیب // هم‌زور، هم‌نبرد، هم‌شان، هم‌مقام، هم‌پیاله
رز: انگور // باغ، باغ انگور // مجاز از شراب
دختر رَز: کنایه از شراب سرخ، شراب انگوری، مجازاً باده و شراب
همت: قصد، اراده و عزم قوی، بلندطبعی، سعی، کوشش، دلیری، شجاعت // در تصوف، توجه قلب و قصد سالک برای رسیدن به کمال
مقدم: هنگام آمدن، از سفر یا جایی بازآمدن // گام، قدم، پا، قدم‌گاه، جای‌ پا، جای قدم نهادن
مر: نشانه‌ای زاید که برای زینت کلام به کار می‌رفته است // بار، دفعه، مرتبه
تاراج: غارت
خزان: پاییز // برگریزان // زوال
رخنه: راه و شکاف میان دیوار، سوراخ // مجاز از، عیب، نقص، فساد
سمن: یاسمن، یاسمین // شبدر
شمشاد: درختچه‌ای همیشه سبز
تفرقه‌: جدا کردن، جدایی انداختن، پراکندگی، دوگانگی، دودستگی، جدایی
طالع: مجاز از، بخت، اقبال، سرنوشت ، شانس، نصیب، قسمت // طلوع کننده، ستاره
نامور: معروف، مشهور، اسمی، سرشناس، شهیر، نامدار
دولت: دارایی، ثروت، مال // زمان حکومت بر یک منطقه // آنچه به گردش زمان و نوبت از یکی به دیگری برسد // گردش نیکی به سود کسی
بنیاد: پایه، اصل، شالوده

شرح ابیات

۱- ای ساقی! عیدت مبارک باد. راستی، آن وعده‌ها که کردی مبادا از یادت برود.
۲- (دنباله خطاب به ساقی است) تعجب می‌کنم در این روزهایی که از یکدیگر دور بودیم، چه طور دل مهربانت راضی شد که دل از دوستداران و عشاق خود برگیری و آنان را از دیدار خویش محروم کنی.
۳- به آن شراب سرخ‌رنگ(دختر رز) سلام و ارادت ما را برسان و بگو دعای خیر و کوشش پیگیر ما می‌پرستان بود که پس از یک ماه اسارت در زندان خم اکنون آزاد شدی.
۴- نشاط و سرمستی مجلسیان بزم شراب از حضور توست. الهی! هر که خواهان شادمانی ساقی نباشد دلش پر غم باد.
۵- خدا را شکر که خزان روزگار نتوانسته است به باغ جمال تو آسیب برساند. چهره سپید سمن‌گون، قد و بالای چون سرو و شمشاد تو، هم‌چنان پرطراوت مانده است.
۶- چشم حسودان از گزند رساندن به تو دور باد، چشم نخوری! می‌بینم که خوشبختی ذاتی و مادرزادی تو را از پریشانی و تفرقه‌ی خاطر، به حالت امن و آسایش گذشته باز آورده است.
۷- ای حافظ! تنها کشتی باده است که می تواند تو را از دریای مشکلات به ساحل نجات برساند و گرنه طوفان سهمگین حوادث بنیادت را بر باد خواهد داد.

حاشیه نویسی

قرآن، سوره شعرا، آیات ۱۱۹ و ۱۲۰

فَانجیناهُ و مَن مَعَهُ فی الفلکِ المشحون / ثُمّ اَغرَقنا بعد الباقین

آنگاه او و همراهانش را در کشتی پر و گرانبار رهایی دادیم / سپس بازماندگان را غرق ساختیم.


بیت ۱:

ظاهراً منظور از عید، عید فطر باید باشد. وعده‌های ساقی آن بوده است که چون ماه رمضان تمام شود و عید صیام آید دوباره به ساقیگری و جام‌گردانی در بزم یاران خواهد پرداخت.

بیت ۳:

ضبط‌های دیگر: برسان بندگی و دختر/ بندگی دخت رز/ دخت رز را برسان بندگی و...

بیت ۶:

این بیت ظاهراً خطاب به ممدوح-معشوق باید باشد. دکتر غنی می گوید: این غزل احتمالاً در روزهای توقف شاه شجاع در میدان سعادت آباد-بیرون دروازه شیراز- و در روزهای ورود او به شهر سروده شده است. (تاریخ عصر حافظ ۲۴۳)

بیت ۷:

و یادآور این حدیث نبوی نیز هست: (مثل اهل بیتی کَمَثَل سفینة نوح مَن رَکَبَ نجیٰ و من تخلّف عنه غَرَق) یعنی: مثل خاندان من چون کشتی نوح(ع) است. کسی که بر آن سوار شد رستگاری می یابد و آنکه روی برگرداند غرق خواهد شد.

بیشتر ابیات این غزل درباره ساقی و شراب است. بنابراین و با توجّه به کشتی باده و... در شعر حافظ، غرض از (دولت این کشتی نوح) کشتی باده است.