غزل شماره ۴۳

صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوش است
وقت گل خوش باد کز وی وقت میخواران خوش است
از صبا هر دم مشام جان ما خوش می‌شود
آری آری طیب انفاس هواداران خوش است
ناگشوده گل نقاب آهنگ رحلت ساز کرد
ناله کن بلبل که گلبانگ دل افکاران خوش است
مرغ خوشخوان را بشارت باد کاندر راه عشق
دوست را با ناله شب‌های بیداران خوش است
نیست در بازار عالم خوشدلی ور زان که هست
شیوه رندی و خوش باشی عیاران خوش است
از زبان سوسن آزاده‌ام آمد به گوش
کاندر این دیر کهن کار سبکباران خوش است
حافظا ترک جهان گفتن طریق خوشدلیست
تا نپنداری که احوال جهان داران خوش است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
بحر: رمل مثمن محذوف
صحن:
بستان:
ذوق:
بخش:
و:
صحبت:
یاران:
خوش:
است:
وقت:
گل:
باد:
کز:
وی:
میخواران:
از:
صبا: نام بادی که از سمت مشرق می‌وزد، مجاز از پیام‌آور میان عاشق و معشوق
هر:
دم:
مشام:
جان:
ما:
می‌شود:
آری:
طیب:
انفاس:
هواداران:
ناگشوده:
نقاب:
آهنگ:
رحلت:
ساز:
کرد:
ناله:
کن:
بلبل:
که:
گلبانگ:
دل:
افکاران:
مرغ: پرنده، ماکیان
خوشخوان:
را:
بشارت: مژده، خبر خوش، نوید
کاندر:
راه:
عشق:
دوست:
با:
شب‌های:
بیداران:
نیست:
در:
بازار:
عالم:
خوشدلی:
ور:
زان:
هست:
شیوه:
رندی:
باشی:
عیاران:
زبان:
سوسن:
آزاده‌ام:
آمد:
به:
گوش:
این:
دیر: جایی که راهبان در آن اقامت کنند و به گوشه‌گیری و عبادت بپردازند، صومعه
کهن:
کار:
سبکباران:
حافظا:
ترک:
جهان:
گفتن:
طریق:
خوشدلیست:
تا:
نپنداری:
احوال:
داران:

شرح ابیات

۱-
۲-

حاشیه نویسی