غزل شماره ۴۷

به کوی میکده هر سالکی که ره دانست
دری دگر زدن اندیشه تبه دانست
زمانه افسر رندی نداد جز به کسی
که سرفرازی عالم در این کله دانست
بر آستانه میخانه هر که یافت رهی
ز فیض جام می اسرار خانقه دانست
هر آن که راز دو عالم ز خط ساغر خواند
رموز جام جم از نقش خاک ره دانست
ورای طاعت دیوانگان ز ما مطلب
که شیخ مذهب ما عاقلی گنه دانست
دلم ز نرگس ساقی امان نخواست به جان
چرا که شیوه آن ترک دل سیه دانست
ز جور کوکب طالع سحرگهان چشمم
چنان گریست که ناهید دید و مه دانست
حدیث حافظ و ساغر که می‌زند پنهان
چه جای محتسب و شحنه پادشه دانست
بلندمرتبه شاهی که نه رواق سپهر
نمونه‌ای ز خم طاق بارگه دانست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
بحر: مجتث مثمن مخبون محذوف
به:
کوی:
میکده:
هر:
سالکی:
که:
ره:
دانست:
دری:
دگر:
زدن:
اندیشه:
تبه:
زمانه:
افسر:
رندی:
نداد:
جز:
کسی:
سرفرازی:
عالم:
در:
این:
کله:
بر:
آستانه:
میخانه:
یافت:
رهی:
ز:
فیض:
جام:
می:
اسرار:
خانقه:
آن:
راز:
دو:
خط:
ساغر: پیاله، پیاله‌ی شراب
خواند:
رموز:
جم: پادشاه بزرگ // منزه و پاکیزه // نام سلیمان و جمشید یا اسکندر هم هست، در جایی که با نگین و وحش و طیر و دیو و پری گفته میشود منظور سلیمان است و در جایی که با جام و پیاله مذکور میشود جمشید، و آنجا که با آیینه و سد نامبرده میشود اسکندر.
از:
نقش:
خاک:
ورای:
طاعت:
دیوانگان:
ما:
مطلب:
شیخ: مرشد، پیر، سالخورده، بزرگ، رییس طایفه
مذهب:
عاقلی:
گنه:
دلم:
نرگس: گلی سفید و کوچک و خوش‌بو // مجاز از چشم، چشم معشوق
ساقی: کسی که آب یا شراب یا هر نوشیدنی به دیگری می‌دهد // درتصوف، مرشد و پیر کامل که به مریدان فیض برساند
امان:
نخواست:
جان:
چرا:
شیوه:
ترک:
دل:
سیه:
جور:
کوکب:
طالع: مجاز از، بخت، اقبال، سرنوشت ، شانس، نصیب، قسمت // طلوع کننده، ستاره
سحرگهان:
چشمم:
چنان:
گریست:
ناهید:
دید:
و:
مه:
حدیث:
حافظ:
می‌زند:
پنهان:
چه:
جای:
محتسب:
شحنه:
پادشه:
بلندمرتبه:
شاهی:
نه:
رواق:
سپهر:
نمونه‌ای:
خم: قوس، انحنا، کج، قسمت دارای پیچیدگی، پیچ، پیچ و تاب // چین و شکن زلف // طاق و ایوان عمارت // خانه‌ی زمستانی
طاق:
بارگه:

شرح ابیات

۱-
۲-

حاشیه نویسی