غزل شماره ۴۹

روضه خلد برین خلوت درویشان است
مایه محتشمی خدمت درویشان است
گنج عزلت که طلسمات عجایب دارد
فتح آن در نظر رحمت درویشان است
قصر فردوس که رضوانش به دربانی رفت
منظری از چمن نزهت درویشان است
آن چه زر می‌شود از پرتو آن قلب سیاه
کیمیاییست که در صحبت درویشان است
آن که پیشش بنهد تاج تکبر خورشید
کبریاییست که در حشمت درویشان است
دولتی را که نباشد غم از آسیب زوال
بی تکلف بشنو دولت درویشان است
خسروان قبله حاجات جهانند ولی
سببش بندگی حضرت درویشان است
روی مقصود که شاهان به دعا می‌طلبند
مظهرش آینه طلعت درویشان است
از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی
از ازل تا به ابد فرصت درویشان است
ای توانگر مفروش این همه نخوت که تو را
سر و زر در کنف همت درویشان است
گنج قارون که فرو می‌شود از قهر هنوز
خوانده باشی که هم از غیرت درویشان است
حافظ ار آب حیات ازلی می‌خواهی
منبعش خاک در خلوت درویشان است
من غلام نظر آصف عهدم کو را
صورت خواجگی و سیرت درویشان است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
بحر: رمل مثمن مخبون محذوف
روضه: باغ، گلستان، بهشت، باغ بهشت
خلد:
برین:
خلوت:
درویشان:
است:
مایه:
محتشمی:
خدمت:
گنج:
عزلت:
که:
طلسمات:
عجایب:
دارد:
فتح:
آن:
در:
نظر:
رحمت:
قصر:
فردوس:
رضوانش:
به:
دربانی:
رفت:
منظری:
از:
چمن:
نزهت:
چه:
زر:
می‌شود:
پرتو:
قلب:
سیاه:
کیمیاییست:
صحبت:
پیشش:
بنهد:
تاج:
تکبر:
خورشید:
کبریاییست:
حشمت:
دولتی:
را:
نباشد:
غم:
آسیب:
زوال:
بی:
تکلف:
بشنو:
دولت: دارایی، ثروت، مال // زمان حکومت بر یک منطقه // آنچه به گردش زمان و نوبت از یکی به دیگری برسد // گردش نیکی به سود کسی
خسروان:
قبله:
حاجات:
جهانند:
ولی:
سببش:
بندگی:
حضرت:
روی:
مقصود:
شاهان:
دعا: خواهش، خواسته
می‌طلبند:
مظهرش:
آینه:
طلعت:
کران:
تا:
لشکر:
ظلم:
ازل: آنچه اول و ابتدا نداشته باشد، همیشگی، دیرینگی // زمان بی‌ابتدا
ابد:
فرصت:
ای:
توانگر:
مفروش:
این:
همه:
نخوت:
تو:
سر:
و:
کنف:
همت: قصد، اراده و عزم قوی، بلندطبعی، سعی، کوشش، دلیری، شجاعت
قارون: ثروتمند مشهور زمان حضرت موسی(ع)
فرو:
قهر:
هنوز:
خوانده:
باشی:
هم:
غیرت: حسادت، رشک بردن
حافظ:
ار:
آب:
حیات:
ازلی:
می‌خواهی:
منبعش:
خاک:
من:
غلام:
آصف:
عهدم:
کو:
صورت:
خواجگی:
سیرت:

شرح ابیات

۱-
۲-

حاشیه نویسی