غزل شماره ۸۵

شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت
گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود
بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت
بس که ما فاتحه و حرز یمانی خواندیم
وز پی اش سوره اخلاص دمیدیم و برفت
عشوه دادند که بر ما گذری خواهی کرد
دیدی آخر که چنین عشوه خریدیم و برفت
شد چمان در چمن حسن و لطافت لیکن
در گلستان وصالش نچمیدیم و برفت
همچو حافظ همه شب ناله و زاری کردیم
کای دریغا به وداعش نرسیدیم و برفت
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
بحر: رمل مثمن مخبون محذوف
شربتی:
از:
لب:
لعلش:
نچشیدیم:
و:
برفت:
روی:
مه:
پیکر:
او:
سیر:
ندیدیم:
گویی:
صحبت:
ما:
نیک:
به:
تنگ:
آمده:
بود:
بار:
بربست:
گردش:
نرسیدیم:
بس:
که:
فاتحه:
حرز:
یمانی:
خواندیم:
وز:
پی:
اش:
سوره:
اخلاص:
دمیدیم:
عشوه:
دادند:
بر:
گذری:
خواهی:
کرد:
دیدی:
آخر:
چنین:
خریدیم:
شد:
چمان:
در:
چمن:
حسن:
لطافت:
لیکن:
گلستان:
وصالش:
نچمیدیم:
همچو:
حافظ:
همه:
شب:
ناله:
زاری:
کردیم:
کای:
دریغا:
وداعش:

شرح ابیات

۱-
۲-

حاشیه نویسی