غزل شماره ۱۱۲
آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد
صبر و آرام تواند به من مسکین داد
وان که گیسوی تو را رسم تطاول آموخت
هم تواند کرمش داد من غمگین داد
من همان روز ز فرهاد طمع ببریدم
که عنان دل شیدا به لب شیرین داد
گنج زر گر نبود کنج قناعت باقیست
آن که آن داد به شاهان به گدایان این داد
خوش عروسیست جهان از ره صورت لیکن
هر که پیوست بدو عمر خودش کاوین داد
بعد از این دست من و دامن سرو و لب جوی
خاصه اکنون که صبا مژده فروردین داد
در کف غصه دوران دل حافظ خون شد
از فراق رخت ای خواجه قوام الدین داد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
بحر: رمل مثمن مخبون محذوف
آن:
که:
رخسار:
تو:
را:
رنگ:
گل:
و:
نسرین: یکی از گونههای نرگس است که دارای گلهای زرد است و در جنگل ها و نقاط مرطوب به حالت وحشی می روید و در صنعت عطرسازی از آن استفاده می شود.
داد:
صبر:
آرام:
تواند:
به:
من:
مسکین: تهیدست، بیچیز، درویش، بیچاره، درمانده
وان:
گیسوی:
رسم:
تطاول:
آموخت:
هم:
کرمش:
غمگین:
همان:
روز:
ز:
فرهاد:
طمع: زیادهخواهی / امید، آرزو، چشمداشت
ببریدم:
عنان:
دل:
شیدا: عاشق، آشفته از عشق، پریشان، مجنون
لب:
شیرین:
گنج:
زر:
گر:
نبود:
کنج:
قناعت:
باقیست:
شاهان:
گدایان:
این:
خوش:
عروسیست:
جهان:
از:
ره:
صورت:
لیکن:
هر:
پیوست:
بدو:
عمر:
خودش:
کاوین:
بعد:
دست:
دامن:
سرو:
جوی:
خاصه:
اکنون:
صبا: نام بادی که از سمت مشرق میوزد، مجاز از پیامآور میان عاشق و معشوق
مژده:
فروردین:
در:
کف: پنجه، دست
غصه:
دوران:
حافظ:
خون:
شد:
فراق:
رخت:
ای:
خواجه: آقا، مهتر، بزرگ، صاحب، سرور، دولتمند، مالدار، شیخ، خداوند
قوام: استواری و پایداری، غلظت، صلابت، اصل، مایه، پایدار
الدین:
۲-
بحر: رمل مثمن مخبون محذوف
آن:
که:
رخسار:
تو:
را:
رنگ:
گل:
و:
نسرین: یکی از گونههای نرگس است که دارای گلهای زرد است و در جنگل ها و نقاط مرطوب به حالت وحشی می روید و در صنعت عطرسازی از آن استفاده می شود.
داد:
صبر:
آرام:
تواند:
به:
من:
مسکین: تهیدست، بیچیز، درویش، بیچاره، درمانده
وان:
گیسوی:
رسم:
تطاول:
آموخت:
هم:
کرمش:
غمگین:
همان:
روز:
ز:
فرهاد:
طمع: زیادهخواهی / امید، آرزو، چشمداشت
ببریدم:
عنان:
دل:
شیدا: عاشق، آشفته از عشق، پریشان، مجنون
لب:
شیرین:
گنج:
زر:
گر:
نبود:
کنج:
قناعت:
باقیست:
شاهان:
گدایان:
این:
خوش:
عروسیست:
جهان:
از:
ره:
صورت:
لیکن:
هر:
پیوست:
بدو:
عمر:
خودش:
کاوین:
بعد:
دست:
دامن:
سرو:
جوی:
خاصه:
اکنون:
صبا: نام بادی که از سمت مشرق میوزد، مجاز از پیامآور میان عاشق و معشوق
مژده:
فروردین:
در:
کف: پنجه، دست
غصه:
دوران:
حافظ:
خون:
شد:
فراق:
رخت:
ای:
خواجه: آقا، مهتر، بزرگ، صاحب، سرور، دولتمند، مالدار، شیخ، خداوند
قوام: استواری و پایداری، غلظت، صلابت، اصل، مایه، پایدار
الدین:
شرح ابیات
۱-۲-