غزل شماره ۱۴۱

دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد
اشک من رنگ شفق یافت ز بی‌مهری یار
طالع بی‌شفقت بین که در این کار چه کرد
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر
وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد
ساقیا جام می‌ام ده که نگارنده غیب
نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد
آن که پرنقش زد این دایره مینایی
کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت
یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
بحر: رمل مثمن مخبون محذوف
دیدی:
ای:
دل:
که:
غم:
عشق:
دگربار:
چه:
کرد:
چون:
بشد:
دلبر:
و:
با:
یار:
وفادار:
آه:
از:
آن:
نرگس: گلی سفید و کوچک و خوش‌بو // مجاز از چشم، چشم معشوق
جادو:
بازی:
انگیخت:
مست:
مردم:
هشیار:
اشک:
من:
رنگ:
شفق:
یافت:
ز:
بی‌مهری:
طالع: مجاز از، بخت، اقبال، سرنوشت ، شانس، نصیب، قسمت // طلوع کننده، ستاره
بی‌شفقت:
بین:
در:
این:
کار:
برقی:
منزل:
لیلی:
بدرخشید:
سحر:
وه:
خرمن:
مجنون:
افگار:
ساقیا:
جام:
می‌ام:
ده:
نگارنده:
غیب:
نیست:
معلوم:
پرده:
اسرار:
پرنقش:
زد:
دایره:
مینایی:
کس:
ندانست:
گردش:
پرگار:
فکر:
آتش:
حافظ:
سوخت:
دیرینه:
ببینید:

شرح ابیات

۱-
۲-

حاشیه نویسی