غزل شماره ۱۴۸

یارم چو قدح به دست گیرد
بازار بتان شکست گیرد
هر کس که بدید چشم او گفت
کو محتسبی که مست گیرد
در بحر فتاده‌ام چو ماهی
تا یار مرا به شست گیرد
در پاش فتاده‌ام به زاری
آیا بود آن که دست گیرد
خرم دل آن که همچو حافظ
جامی ز می الست گیرد
وزن: مفعول مفاعلن فعولن
بحر: هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف
یارم:
چو:
قدح: کاسه‌ی بزرگ، پیاله، ظرفی که در آن چیزی بیاشامند
به:
دست:
گیرد:
بازار:
بتان:
شکست:
هر:
کس:
که:
بدید:
چشم:
او:
گفت:
کو:
محتسبی:
مست:
در:
بحر:
فتاده‌ام:
ماهی:
تا:
یار:
مرا:
شست:
پاش:
زاری:
آیا:
بود:
آن:
خرم:
دل:
همچو:
حافظ:
جامی:
ز:
می:
الست:

شرح ابیات

۱-
۲-

حاشیه نویسی