غزل شماره ۱۹۴

سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
به فتراک جفا دل‌ها چو بربندند بربندند
ز زلف عنبرین جان‌ها چو بگشایند بفشانند
به عمری یک نفس با ما چو بنشینند برخیزند
نهال شوق در خاطر چو برخیزند بنشانند
سرشک گوشه گیران را چو دریابند در یابند
رخ مهر از سحرخیزان نگردانند اگر دانند
ز چشمم لعل رمانی چو می‌خندند می‌بارند
ز رویم راز پنهانی چو می‌بینند می‌خوانند
دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد
ز فکر آنان که در تدبیر درمانند در مانند
چو منصور از مراد آنان که بردارند بر دارند
بدین درگاه حافظ را چو می‌خوانند می‌رانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
بحر: هزج مثمن سالم
سمن: یاسمن، یاسمین // شبدر
بویان:
غبار:
غم:
چو:
بنشینند:
بنشانند:
پری: موجود افسانه‌ای به‌صورت زنی بسیارزیبا که مانند فرشته بال دارد و پرواز می‌کند و در زیبایی نقیض دیو است // مجاز از زن زیبا
رویان:
قرار:
از:
دل:
بستیزند:
بستانند:
به:
فتراک:
جفا:
دل‌ها:
بربندند:
ز:
زلف: گیسو، موی سر، جعد، طره، شعر
عنبرین:
جان‌ها:
بگشایند:
بفشانند:
عمری:
یک:
نفس:
با:
ما:
برخیزند:
نهال:
شوق:
در:
خاطر:
سرشک:
گوشه:
گیران:
را:
دریابند:
یابند:
رخ: صورت، چهره، رخسار، سیما // برج قلعه // پهلوان، جنگجو // سیمرغ، عنقا
مهر: محبت، دوستی، مودت، نرم‌دلی، شفقت و مروت // آفتاب، خورشید، شید، میترا
سحرخیزان:
نگردانند:
اگر:
دانند:
چشمم:
لعل: سنگی قیمتی به رنگ قرمز(سرخ)، مجازاً شراب انگوری نیز معنی می‌دهد
رمانی:
می‌خندند:
می‌بارند:
رویم:
راز:
پنهانی:
می‌بینند:
می‌خوانند:
دوای:
درد:
عاشق:
کسی:
کو:
سهل:
پندارد:
فکر:
آنان:
که:
تدبیر:
درمانند:
مانند:
منصور:
مراد: خواسته، آرزو، مقصود، منظور، آنچه که موجب کامرانی و موفقیت شود // در تصوف، پیر، پیشوا، رهبر، فطب
بردارند:
بر:
دارند:
بدین:
درگاه:
حافظ:
می‌رانند:
این:
حضرت:
مشتاقان:
نیاز:
آرند:
ناز:
دربند:

شرح ابیات

۱-
۲-

حاشیه نویسی