غزل شماره ۱۹۵

غلام نرگس مست تو تاجدارانند
خراب باده لعل تو هوشیارانند
تو را صبا و مرا آب دیده شد غماز
و گر نه عاشق و معشوق رازدارانند
ز زیر زلف دوتا چون گذر کنی بنگر
که از یمین و یسارت چه سوگوارانند
گذار کن چو صبا بر بنفشه زار و ببین
که از تطاول زلفت چه بی‌قرارانند
نصیب ماست بهشت ای خداشناس برو
که مستحق کرامت گناهکارانند
نه من بر آن گل عارض غزل سرایم و بس
که عندلیب تو از هر طرف هزارانند
تو دستگیر شو ای خضر پی خجسته که من
پیاده می‌روم و همرهان سوارانند
بیا به میکده و چهره ارغوانی کن
مرو به صومعه کان جا سیاه کارانند
خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد
که بستگان کمند تو رستگارانند
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
بحر: مجتث مثمن مخبون محذوف
غلام:
نرگس: گلی سفید و کوچک و خوش‌بو // مجاز از چشم، چشم معشوق
مست:
تو:
تاجدارانند:
خراب:
باده: نوشیدنی مستی‌آور، شراب، مِی
لعل: سنگی قیمتی به رنگ قرمز(سرخ)، مجازاً شراب انگوری نیز معنی می‌دهد
هوشیارانند:
را:
صبا: نام بادی که از سمت مشرق می‌وزد، مجاز از پیام‌آور میان عاشق و معشوق
و:
مرا:
آب:
دیده:
شد:
غماز:
گر:
نه:
عاشق:
معشوق:
رازدارانند:
ز:
زیر:
زلف: گیسو، موی سر، جعد، طره، شعر
دوتا:
چون:
گذر:
کنی:
بنگر:
که:
از:
یمین:
یسارت:
چه:
سوگوارانند:
گذار:
کن:
چو:
بر:
بنفشه:
زار:
ببین:
تطاول:
زلفت:
بی‌قرارانند:
نصیب:
ماست:
بهشت:
ای:
خداشناس:
برو:
مستحق:
کرامت: سخاوت و بخشندگی، هدیه، تحفه // بزرگی و ارجمندی، داشتن صفات نیک // در تصوف، کاری خارق‌العاده که توسط اولیا و صالحان انجام می‌گیرد
گناهکارانند:
من:
آن:
گل:
عارض: . عرض‌کننده، عریضه‌دهنده، شاکی // رویداد، پیشامد، حادثه // در فلسفه، ویژگی آنچه پیدا می‌شود و می‌گذرد و ثابت نیست // فرمانده‌ی لشکر // رخسار، چهره، روی
غزل:
سرایم:
بس:
عندلیب: بلبل
هر:
طرف:
هزارانند:
دستگیر:
شو:
خضر:
پی:
خجسته:
پیاده:
می‌روم:
همرهان:
سوارانند:
بیا:
به:
میکده:
چهره:
ارغوانی:
مرو:
صومعه: عبادتگاه
کان:
جا:
سیاه:
کارانند:
خلاص:
حافظ:
تابدار:
مباد:
بستگان:
کمند:
رستگارانند:

شرح ابیات

۱-
۲-

حاشیه نویسی