غزل شماره ۲۰۸
خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود
گر تو بیداد کنی شرط مروت نبود
ما جفا از تو ندیدیم و تو خود نپسندی
آنچه در مذهب ارباب طریقت نبود
خیره آن دیده که آبش نبرد گریه عشق
تیره آن دل که در او شمع محبت نبود
دولت از مرغ همایون طلب و سایه او
زان که با زاغ و زغن شهپر دولت نبود
گر مدد خواستم از پیر مغان عیب مکن
شیخ ما گفت که در صومعه همت نبود
چون طهارت نبود کعبه و بتخانه یکیست
نبود خیر در آن خانه که عصمت نبود
حافظا علم و ادب ورز که در مجلس شاه
هر که را نیست ادب لایق صحبت نبود
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
بحر: رمل مثمن مخبون محذوف
خستگان:
را:
چو:
طلب:
باشد:
و:
قوت:
نبود:
گر:
تو:
بیداد:
کنی:
شرط:
مروت: جوانمردی، انصاف، انسانیت، مردمی، نرمدلی
ما:
جفا:
از:
ندیدیم:
خود:
نپسندی:
آنچه:
در:
مذهب:
ارباب:
طریقت: راه، روش، آیین، کیش، مرام، مذهب //در تصوف/ روش اهل صفا و سلوک، تزکیهی باطن // دومین منزل از منازل سه گانه از باب سلوک که عبارتست از شریعت - طریقت - حقیقت، و آن در اصطلاح صوفیان راهی است که رساننده کسان به سوی خدای تعالی است و این راه اخصّ از شریعت است که انسان را به بهشت می رساند زیرا هم مشتمل بر احکام شریعت است از قبیل اعمال صالح عبادی و هم مشتمل بر احکام خاصی است مانند اعمال قلبی و اجتناب از همه ما سوی الله. طریقت راه دل است که به توحید می رسد.
خیره:
آن:
دیده:
که:
آبش:
نبرد:
گریه:
عشق:
تیره:
دل:
او:
شمع:
محبت:
دولت: دارایی، ثروت، مال // زمان حکومت بر یک منطقه // آنچه به گردش زمان و نوبت از یکی به دیگری برسد // گردش نیکی به سود کسی
مرغ: پرنده، ماکیان
همایون:
سایه:
زان:
با:
زاغ:
زغن:
شهپر:
مدد:
خواستم:
پیر:
مغان:
عیب:
مکن:
شیخ: مرشد، پیر، سالخورده، بزرگ، رییس طایفه
گفت:
صومعه: عبادتگاه
همت: قصد، اراده و عزم قوی، بلندطبعی، سعی، کوشش، دلیری، شجاعت
چون:
طهارت:
کعبه:
بتخانه:
یکیست:
خیر:
خانه:
عصمت: اجتناب از گناه و خطا، پاکدامنی، پارسایی، نجابت
حافظا:
علم:
ادب:
ورز:
مجلس:
شاه:
هر:
نیست:
لایق:
صحبت:
۲-
بحر: رمل مثمن مخبون محذوف
خستگان:
را:
چو:
طلب:
باشد:
و:
قوت:
نبود:
گر:
تو:
بیداد:
کنی:
شرط:
مروت: جوانمردی، انصاف، انسانیت، مردمی، نرمدلی
ما:
جفا:
از:
ندیدیم:
خود:
نپسندی:
آنچه:
در:
مذهب:
ارباب:
طریقت: راه، روش، آیین، کیش، مرام، مذهب //در تصوف/ روش اهل صفا و سلوک، تزکیهی باطن // دومین منزل از منازل سه گانه از باب سلوک که عبارتست از شریعت - طریقت - حقیقت، و آن در اصطلاح صوفیان راهی است که رساننده کسان به سوی خدای تعالی است و این راه اخصّ از شریعت است که انسان را به بهشت می رساند زیرا هم مشتمل بر احکام شریعت است از قبیل اعمال صالح عبادی و هم مشتمل بر احکام خاصی است مانند اعمال قلبی و اجتناب از همه ما سوی الله. طریقت راه دل است که به توحید می رسد.
خیره:
آن:
دیده:
که:
آبش:
نبرد:
گریه:
عشق:
تیره:
دل:
او:
شمع:
محبت:
دولت: دارایی، ثروت، مال // زمان حکومت بر یک منطقه // آنچه به گردش زمان و نوبت از یکی به دیگری برسد // گردش نیکی به سود کسی
مرغ: پرنده، ماکیان
همایون:
سایه:
زان:
با:
زاغ:
زغن:
شهپر:
مدد:
خواستم:
پیر:
مغان:
عیب:
مکن:
شیخ: مرشد، پیر، سالخورده، بزرگ، رییس طایفه
گفت:
صومعه: عبادتگاه
همت: قصد، اراده و عزم قوی، بلندطبعی، سعی، کوشش، دلیری، شجاعت
چون:
طهارت:
کعبه:
بتخانه:
یکیست:
خیر:
خانه:
عصمت: اجتناب از گناه و خطا، پاکدامنی، پارسایی، نجابت
حافظا:
علم:
ادب:
ورز:
مجلس:
شاه:
هر:
نیست:
لایق:
صحبت:
شرح ابیات
۱-۲-