غزل شماره ۲۱۲
یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود
وز لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود
از سر مستی دگر با شاهد عهد شباب
رجعتی میخواستم لیکن طلاق افتاده بود
در مقامات طریقت هر کجا کردیم سیر
عافیت را با نظربازی فراق افتاده بود
ساقیا جام دمادم ده که در سیر طریق
هر که عاشق وش نیامد در نفاق افتاده بود
ای معبر مژدهای فرما که دوشم آفتاب
در شکرخواب صبوحی هم وثاق افتاده بود
نقش میبستم که گیرم گوشهای زان چشم مست
طاقت و صبر از خم ابروش طاق افتاده بود
گر نکردی نصرت دین شاه یحیی از کرم
کار ملک و دین ز نظم و اتساق افتاده بود
حافظ آن ساعت که این نظم پریشان مینوشت
طایر فکرش به دام اشتیاق افتاده بود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
بحر: رمل مثمن محذوف
یک:
دو:
جامم:
دی:
سحرگه:
اتفاق:
افتاده:
بود:
وز:
لب:
ساقی: کسی که آب یا شراب یا هر نوشیدنی به دیگری میدهد // درتصوف، مرشد و پیر کامل که به مریدان فیض برساند
شرابم:
در:
مذاق:
از:
سر:
مستی:
دگر:
با:
شاهد: کسی که واقعهای را با چشم خود دیده باشد // مجاز از معشوق، محبوب // مرد یا زن خوبرو // مثال، نمونه، گواه، ناظر
عهد: زمان، دوره
شباب: جوانی
رجعتی:
میخواستم:
لیکن:
طلاق:
مقامات:
طریقت: راه، روش، آیین، کیش، مرام، مذهب //در تصوف/ روش اهل صفا و سلوک، تزکیهی باطن // دومین منزل از منازل سه گانه از باب سلوک که عبارتست از شریعت - طریقت - حقیقت، و آن در اصطلاح صوفیان راهی است که رساننده کسان به سوی خدای تعالی است و این راه اخصّ از شریعت است که انسان را به بهشت می رساند زیرا هم مشتمل بر احکام شریعت است از قبیل اعمال صالح عبادی و هم مشتمل بر احکام خاصی است مانند اعمال قلبی و اجتناب از همه ما سوی الله. طریقت راه دل است که به توحید می رسد.
هر:
کجا:
کردیم:
سیر:
عافیت: تندرستی، صحت، سلامت، رستگاری // مجاز از زهد، پرهیزکاری، پارسایی، تقوا
را:
نظربازی:
فراق:
ساقیا:
جام:
دمادم:
ده:
که:
طریق:
عاشق:
وش:
نیامد:
نفاق: دورویی کردن، مکر
ای:
معبر:
مژدهای:
فرما:
دوشم:
آفتاب:
شکرخواب:
صبوحی:
هم:
وثاق:
نقش:
میبستم:
گیرم:
گوشهای:
زان:
چشم:
مست:
طاقت:
و:
صبر:
خم: قوس، انحنا، کج، قسمت دارای پیچیدگی، پیچ، پیچ و تاب // چین و شکن زلف // طاق و ایوان عمارت // خانهی زمستانی
ابروش:
طاق:
گر:
نکردی:
نصرت:
دین:
شاه:
یحیی:
کرم:
کار:
ملک:
ز:
نظم: شعر
اتساق:
حافظ:
آن:
ساعت:
این:
پریشان:
مینوشت:
طایر:
فکرش:
به:
دام:
اشتیاق:
۲-
بحر: رمل مثمن محذوف
یک:
دو:
جامم:
دی:
سحرگه:
اتفاق:
افتاده:
بود:
وز:
لب:
ساقی: کسی که آب یا شراب یا هر نوشیدنی به دیگری میدهد // درتصوف، مرشد و پیر کامل که به مریدان فیض برساند
شرابم:
در:
مذاق:
از:
سر:
مستی:
دگر:
با:
شاهد: کسی که واقعهای را با چشم خود دیده باشد // مجاز از معشوق، محبوب // مرد یا زن خوبرو // مثال، نمونه، گواه، ناظر
عهد: زمان، دوره
شباب: جوانی
رجعتی:
میخواستم:
لیکن:
طلاق:
مقامات:
طریقت: راه، روش، آیین، کیش، مرام، مذهب //در تصوف/ روش اهل صفا و سلوک، تزکیهی باطن // دومین منزل از منازل سه گانه از باب سلوک که عبارتست از شریعت - طریقت - حقیقت، و آن در اصطلاح صوفیان راهی است که رساننده کسان به سوی خدای تعالی است و این راه اخصّ از شریعت است که انسان را به بهشت می رساند زیرا هم مشتمل بر احکام شریعت است از قبیل اعمال صالح عبادی و هم مشتمل بر احکام خاصی است مانند اعمال قلبی و اجتناب از همه ما سوی الله. طریقت راه دل است که به توحید می رسد.
هر:
کجا:
کردیم:
سیر:
عافیت: تندرستی، صحت، سلامت، رستگاری // مجاز از زهد، پرهیزکاری، پارسایی، تقوا
را:
نظربازی:
فراق:
ساقیا:
جام:
دمادم:
ده:
که:
طریق:
عاشق:
وش:
نیامد:
نفاق: دورویی کردن، مکر
ای:
معبر:
مژدهای:
فرما:
دوشم:
آفتاب:
شکرخواب:
صبوحی:
هم:
وثاق:
نقش:
میبستم:
گیرم:
گوشهای:
زان:
چشم:
مست:
طاقت:
و:
صبر:
خم: قوس، انحنا، کج، قسمت دارای پیچیدگی، پیچ، پیچ و تاب // چین و شکن زلف // طاق و ایوان عمارت // خانهی زمستانی
ابروش:
طاق:
گر:
نکردی:
نصرت:
دین:
شاه:
یحیی:
کرم:
کار:
ملک:
ز:
نظم: شعر
اتساق:
حافظ:
آن:
ساعت:
این:
پریشان:
مینوشت:
طایر:
فکرش:
به:
دام:
اشتیاق:
شرح ابیات
۱-۲-