غزل شماره ۲۱۹

کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود
بنفشه در قدم او نهاد سر به سجود
بنوش جام صبوحی به ناله دف و چنگ
ببوس غبغب ساقی به نغمه نی و عود
به دور گل منشین بی شراب و شاهد و چنگ
که همچو روز بقا هفته‌ای بود معدود
شد از خروج ریاحین چو آسمان روشن
زمین به اختر میمون و طالع مسعود
ز دست شاهد نازک عذار عیسی دم
شراب نوش و رها کن حدیث عاد و ثمود
جهان چو خلد برین شد به دور سوسن و گل
ولی چه سود که در وی نه ممکن است خلود
چو گل سوار شود بر هوا سلیمان وار
سحر که مرغ درآید به نغمه داوود
به باغ تازه کن آیین دین زردشتی
کنون که لاله برافروخت آتش نمرود
بخواه جام صبوحی به یاد آصف عهد
وزیر ملک سلیمان عماد دین محمود
بود که مجلس حافظ به یمن تربیتش
هر آنچه می‌طلبد جمله باشدش موجود
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
بحر: مجتث مثمن مخبون محذوف
کنون:
که:
در:
چمن:
آمد:
گل:
از:
عدم:
به:
وجود:
بنفشه:
قدم:
او:
نهاد:
سر:
سجود:
بنوش:
جام:
صبوحی:
ناله:
دف:
و:
چنگ:
ببوس:
غبغب:
ساقی: کسی که آب یا شراب یا هر نوشیدنی به دیگری می‌دهد // درتصوف، مرشد و پیر کامل که به مریدان فیض برساند
نغمه:
نی:
عود:
دور:
منشین:
بی:
شراب:
شاهد: کسی که واقعه‌ای را با چشم خود دیده باشد // مجاز از معشوق، محبوب // مرد یا زن خوب‌رو // مثال، نمونه، گواه، ناظر
همچو:
روز:
بقا:
هفته‌ای:
بود:
معدود:
شد:
خروج:
ریاحین:
چو:
آسمان:
روشن:
زمین:
اختر:
میمون:
طالع: مجاز از، بخت، اقبال، سرنوشت ، شانس، نصیب، قسمت // طلوع کننده، ستاره
مسعود:
ز:
دست:
نازک:
عذار: رخسار، صورت
عیسی:
دم:
نوش:
رها:
کن:
حدیث:
عاد:
ثمود:
جهان:
خلد:
برین:
سوسن:
ولی:
چه:
سود:
وی:
نه:
ممکن:
است:
خلود:
سوار:
شود:
بر:
هوا:
سلیمان:
وار:
سحر:
مرغ: پرنده، ماکیان
درآید:
داوود:
باغ:
تازه:
آیین:
دین:
زردشتی:
لاله:
برافروخت:
آتش:
نمرود:
بخواه:
یاد:
آصف:
عهد: زمان، دوره
وزیر:
ملک:
عماد:
محمود:
مجلس:
حافظ:
یمن:
تربیتش:
هر:
آنچه:
می‌طلبد:
جمله:
باشدش:
موجود:

شرح ابیات

۱-
۲-

حاشیه نویسی