غزل شماره ۲۴۵

الا ای طوطی گویای اسرار
مبادا خالیت شکر ز منقار
سرت سبز و دلت خوش باد جاوید
که خوش نقشی نمودی از خط یار
سخن سربسته گفتی با حریفان
خدا را زین معما پرده بردار
به روی ما زن از ساغر گلابی
که خواب آلوده‌ایم ای بخت بیدار
چه ره بود این که زد در پرده مطرب
که می‌رقصند با هم مست و هشیار
از آن افیون که ساقی در می افکند
حریفان را نه سر ماند نه دستار
سکندر را نمی‌بخشند آبی
به زور و زر میسر نیست این کار
بیا و حال اهل درد بشنو
به لفظ اندک و معنی بسیار
بت چینی عدوی دین و دل‌هاست
خداوندا دل و دینم نگه دار
به مستوران مگو اسرار مستی
حدیث جان مگو با نقش دیوار
به یمن دولت منصور شاهی
علم شد حافظ اندر نظم اشعار
خداوندی به جای بندگان کرد
خداوندا ز آفاتش نگه دار
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن
بحر: هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی
الا:
ای:
طوطی:
گویای:
اسرار:
مبادا:
خالیت:
شکر:
ز:
منقار:
سرت:
سبز:
و:
دلت:
خوش:
باد:
جاوید:
که:
نقشی:
نمودی:
از:
خط:
یار:
سخن:
سربسته:
گفتی:
با:
حریفان:
خدا:
را:
زین:
معما:
پرده:
بردار:
به:
روی:
ما:
زن:
ساغر: پیاله، پیاله‌ی شراب
گلابی:
خواب:
آلوده‌ایم:
بخت:
بیدار:
چه:
ره:
بود:
این:
زد:
در:
مطرب: به طرب آورنده، به شادی آورنده، شادمانی آور، نوازنده، خواننده، رقاص
می‌رقصند:
هم:
مست:
هشیار:
آن:
افیون:
ساقی: کسی که آب یا شراب یا هر نوشیدنی به دیگری می‌دهد // درتصوف، مرشد و پیر کامل که به مریدان فیض برساند
می:
افکند:
نه:
سر:
ماند:
دستار:
سکندر:
نمی‌بخشند:
آبی:
زور:
زر:
میسر:
نیست:
کار:
بیا:
حال:
اهل:
درد:
بشنو:
لفظ:
اندک:
معنی:
بسیار:
بت:
چینی:
عدوی:
دین:
دل‌هاست:
خداوندا:
دل:
دینم:
نگه:
دار:
مستوران:
مگو:
مستی:
حدیث:
جان:
نقش:
دیوار:
یمن:
دولت: دارایی، ثروت، مال // زمان حکومت بر یک منطقه // آنچه به گردش زمان و نوبت از یکی به دیگری برسد // گردش نیکی به سود کسی
منصور:
شاهی:
علم:
شد:
حافظ:
اندر:
نظم: شعر
اشعار:
خداوندی:
جای:
بندگان:
کرد:
آفاتش:

شرح ابیات

۱-
۲-

حاشیه نویسی