غزل شماره ۲۶۳

بیا و کشتی ما در شط شراب انداز
خروش و ولوله در جان شیخ و شاب انداز
مرا به کشتی باده درافکن ای ساقی
که گفته‌اند نکویی کن و در آب انداز
ز کوی میکده برگشته‌ام ز راه خطا
مرا دگر ز کرم با ره صواب انداز
بیار زان می گلرنگ مشک بو جامی
شرار رشک و حسد در دل گلاب انداز
اگر چه مست و خرابم تو نیز لطفی کن
نظر بر این دل سرگشته خراب انداز
به نیمشب اگرت آفتاب می‌باید
ز روی دختر گلچهر رز نقاب انداز
مهل که روز وفاتم به خاک بسپارند
مرا به میکده بر در خم شراب انداز
ز جور چرخ چو حافظ به جان رسید دلت
به سوی دیو محن ناوک شهاب انداز
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
بحر: مجتث مثمن مخبون محذوف
بیا:
و:
کشتی:
ما:
در:
شط:
شراب:
انداز:
خروش:
ولوله:
جان:
شیخ: مرشد، پیر، سالخورده، بزرگ، رییس طایفه
شاب:
مرا:
به:
باده: نوشیدنی مستی‌آور، شراب، مِی
درافکن:
ای:
ساقی: کسی که آب یا شراب یا هر نوشیدنی به دیگری می‌دهد // درتصوف، مرشد و پیر کامل که به مریدان فیض برساند
که:
گفته‌اند:
نکویی:
کن:
آب:
ز:
کوی:
میکده:
برگشته‌ام:
راه:
خطا:
دگر:
کرم:
با:
ره:
صواب: راست و درست، حق، صحیح // لایق، سزاوار
بیار:
زان:
می:
گلرنگ:
مشک:
بو:
جامی:
شرار:
رشک:
حسد:
دل:
گلاب:
اگر:
چه:
مست:
خرابم:
تو:
نیز:
لطفی:
نظر:
بر:
این:
سرگشته:
خراب:
نیمشب:
اگرت:
آفتاب:
می‌باید:
روی:
دختر:
گلچهر:
رز: انگور // باغ، باغ انگور // مجاز از شراب
نقاب:
مهل:
روز:
وفاتم:
خاک:
بسپارند:
خم: قوس، انحنا، کج، قسمت دارای پیچیدگی، پیچ، پیچ و تاب // چین و شکن زلف // طاق و ایوان عمارت // خانه‌ی زمستانی
جور:
چرخ:
چو:
حافظ:
رسید:
دلت:
سوی:
دیو:
محن:
ناوک:
شهاب:

شرح ابیات

۱-
۲-

حاشیه نویسی