غزل شماره ۳۶۱

آن که پامال جفا کرد چو خاک راهم
خاک می‌بوسم و عذر قدمش می‌خواهم
من نه آنم که ز جور تو بنالم حاشا
بنده معتقد و چاکر دولتخواهم
بسته‌ام در خم گیسوی تو امید دراز
آن مبادا که کند دست طلب کوتاهم
ذره خاکم و در کوی توام جای خوش است
ترسم ای دوست که بادی ببرد ناگاهم
پیر میخانه سحر جام جهان بینم داد
و اندر آن آینه از حسن تو کرد آگاهم
صوفی صومعه عالم قدسم لیکن
حالیا دیر مغان است حوالتگاهم
با من راه نشین خیز و سوی میکده آی
تا در آن حلقه ببینی که چه صاحب جاهم
مست بگذشتی و از حافظت اندیشه نبود
آه اگر دامن حسن تو بگیرد آهم
خوشم آمد که سحر خسرو خاور می‌گفت
با همه پادشهی بنده تورانشاهم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
بحر: رمل مثمن مخبون محذوف
آن:
که:
پامال:
جفا:
کرد:
چو:
خاک:
راهم:
می‌بوسم:
و:
عذر:
قدمش:
می‌خواهم:
من:
نه:
آنم:
ز:
جور:
تو:
بنالم:
حاشا:
بنده:
معتقد:
چاکر:
دولتخواهم:
بسته‌ام:
در:
خم: قوس، انحنا، کج، قسمت دارای پیچیدگی، پیچ، پیچ و تاب // چین و شکن زلف // طاق و ایوان عمارت // خانه‌ی زمستانی
گیسوی:
امید:
دراز:
مبادا:
کند:
دست:
طلب:
کوتاهم:
ذره:
خاکم:
کوی:
توام:
جای:
خوش:
است:
ترسم:
ای:
دوست:
بادی:
ببرد:
ناگاهم:
پیر:
میخانه:
سحر:
جام:
جهان:
بینم:
داد:
اندر:
آینه:
از:
حسن:
آگاهم:
صوفی: پیرو طریقه تصوف، پشمینه‌پوش
صومعه: عبادتگاه
عالم:
قدسم:
لیکن:
حالیا:
دیر: جایی که راهبان در آن اقامت کنند و به گوشه‌گیری و عبادت بپردازند، صومعه
مغان:
حوالتگاهم:
با:
راه:
نشین:
خیز:
سوی:
میکده:
آی:
تا:
حلقه:
ببینی:
چه:
صاحب:
جاهم:
مست:
بگذشتی:
حافظت:
اندیشه:
نبود:
آه:
اگر:
دامن:
بگیرد:
آهم:
خوشم:
آمد:
خسرو:
خاور:
می‌گفت:
همه:
پادشهی:
تورانشاهم:

شرح ابیات

۱-
۲-

حاشیه نویسی