غزل شماره ۳۷۰

صلاح از ما چه می‌جویی که مستان را صلا گفتیم
به دور نرگس مستت سلامت را دعا گفتیم
در میخانه‌ام بگشا که هیچ از خانقه نگشود
گرت باور بود ور نه سخن این بود و ما گفتیم
من از چشم تو ای ساقی خراب افتاده‌ام لیکن
بلایی کز حبیب آید هزارش مرحبا گفتیم
اگر بر من نبخشایی پشیمانی خوری آخر
به خاطر دار این معنی که در خدمت کجا گفتیم
قدت گفتم که شمشاد است بس خجلت به بار آورد
که این نسبت چرا کردیم و این بهتان چرا گفتیم
جگر چون نافه‌ام خون گشت کم زینم نمی‌باید
جزای آن که با زلفت سخن از چین خطا گفتیم
تو آتش گشتی ای حافظ ولی با یار درنگرفت
ز بدعهدی گل گویی حکایت با صبا گفتیم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
بحر: هزج مثمن سالم
صلاح:
از:
ما:
چه:
می‌جویی:
که:
مستان:
را:
صلا:
گفتیم:
به:
دور:
نرگس: گلی سفید و کوچک و خوش‌بو // مجاز از چشم، چشم معشوق
مستت:
سلامت: تندرستی // پاکی و رهایی از عیب و آفت، بی‌عیبی، بی‌گزند شدن، از عیب وآفت رهایی یافتن // در تصوف، حفظ و رعایت رسوم، مقابل ملامت
دعا: خواهش، خواسته
در:
میخانه‌ام:
بگشا:
هیچ:
خانقه:
نگشود:
گرت:
باور:
بود:
ور:
نه:
سخن:
این:
و:
من:
چشم:
تو:
ای:
ساقی: کسی که آب یا شراب یا هر نوشیدنی به دیگری می‌دهد // درتصوف، مرشد و پیر کامل که به مریدان فیض برساند
خراب:
افتاده‌ام:
لیکن:
بلایی:
کز:
حبیب:
آید:
هزارش:
مرحبا:
اگر:
بر:
نبخشایی:
پشیمانی:
خوری:
آخر:
خاطر:
دار:
معنی:
خدمت:
کجا:
قدت:
گفتم:
شمشاد: درختچه‌ای همیشه سبز
است:
بس:
خجلت:
بار:
آورد:
نسبت:
چرا:
کردیم:
بهتان:
جگر:
چون:
نافه‌ام:
خون:
گشت:
کم:
زینم:
نمی‌باید:
جزای:
آن:
با:
زلفت:
چین:
خطا:
آتش:
گشتی:
حافظ:
ولی:
یار:
درنگرفت:
ز:
بدعهدی:
گل:
گویی:
حکایت:
صبا: نام بادی که از سمت مشرق می‌وزد، مجاز از پیام‌آور میان عاشق و معشوق

شرح ابیات

۱-
۲-

حاشیه نویسی