غزل شماره ۴۰۴

می‌فکن بر صف رندان نظری بهتر از این
بر در میکده می کن گذری بهتر از این
در حق من لبت این لطف که می‌فرماید
سخت خوب است ولیکن قدری بهتر از این
آن که فکرش گره از کار جهان بگشاید
گو در این کار بفرما نظری بهتر از این
ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق
برو ای خواجه عاقل هنری بهتر از این
دل بدان رود گرامی چه کنم گر ندهم
مادر دهر ندارد پسری بهتر از این
من چو گویم که قدح نوش و لب ساقی بوس
بشنو از من که نگوید دگری بهتر از این
کلک حافظ شکرین میوه نباتیست بچین
که در این باغ نبینی ثمری بهتر از این
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
بحر: رمل مثمن مخبون محذوف
می‌فکن:
بر:
صف:
رندان:
نظری:
بهتر:
از:
این:
در:
میکده:
می:
کن:
گذری:
حق:
من:
لبت:
لطف: نرمی، بخشش، محبت، ملایمت، مهربانی، نیکی
که:
می‌فرماید:
سخت:
خوب:
است:
ولیکن:
قدری:
آن:
فکرش:
گره:
کار:
جهان:
بگشاید:
گو:
بفرما:
ناصحم:
گفت:
جز:
غم:
چه:
هنر:
دارد:
عشق:
برو:
ای:
خواجه: آقا، مهتر، بزرگ، صاحب، سرور، دولتمند، مال‌دار، شیخ، خداوند
عاقل:
هنری:
دل:
بدان:
رود:
گرامی:
کنم:
گر:
ندهم:
مادر:
دهر: دنیا، گیتی، روزگار بی‌پایان که ابندا و انتها ندارد
ندارد:
پسری:
چو:
گویم:
قدح: کاسه‌ی بزرگ، پیاله، ظرفی که در آن چیزی بیاشامند
نوش:
و:
لب:
ساقی: کسی که آب یا شراب یا هر نوشیدنی به دیگری می‌دهد // درتصوف، مرشد و پیر کامل که به مریدان فیض برساند
بوس:
بشنو:
نگوید:
دگری:
کلک:
حافظ:
شکرین:
میوه:
نباتیست:
بچین:
باغ:
نبینی:
ثمری:

شرح ابیات

۱-
۲-

حاشیه نویسی