غزل شماره ۴۱۷
عیشم مدام است از لعل دلخواه
کارم به کام است الحمدلله
ای بخت سرکش تنگش به بر کش
گه جام زر کش گه لعل دلخواه
ما را به رندی افسانه کردند
پیران جاهل شیخان گمراه
از دست زاهد کردیم توبه
و از فعل عابد استغفرالله
جانا چه گویم شرح فراقت
چشمی و صد نم جانی و صد آه
کافر مبیناد این غم که دیدهست
از قامتت سرو از عارضت ماه
شوق لبت برد از یاد حافظ
درس شبانه ورد سحرگاه
وزن: مستفعلن فع مستفعلن فع
بحر: متقارب مثمن اثلم
عیشم:
مدام:
است:
از:
لعل: سنگی قیمتی به رنگ قرمز(سرخ)، مجازاً شراب انگوری نیز معنی میدهد
دلخواه:
کارم:
به:
کام: خواستهی دل، آرزو، لذت، خوشی، قدرت، توانایی
الحمدلله:
ای:
بخت:
سرکش:
تنگش:
بر:
کش:
گه:
جام:
زر:
ما:
را:
رندی:
افسانه: سرگذشت و حکایت
کردند:
پیران:
جاهل:
شیخان:
گمراه:
دست:
زاهد: با تقوا، پارسا، کسی که دنیا را به خاطر آخرت ترک گوید // در شعر حافظ زاهد معمولا بار معنایی مثبتی ندارد و کنایهای است به افراد ریا کار که دین را بهانهی نیات خود میکنند یا کسانی که عشق به خدا و معبود را درست درک نکرده و تنها درگیر ظواهر دین هستند. حافظ معمولا در مقابل زاهد، خود یا کسانی را قرار میدهد که با عبارات چون رند، عارف یا امثال اینها خطابشان میکند
کردیم:
توبه:
و:
فعل:
عابد:
استغفرالله:
جانا:
چه:
گویم:
شرح:
فراقت:
چشمی:
صد:
نم:
جانی:
آه:
کافر:
مبیناد:
این:
غم:
که:
دیدهست:
قامتت:
سرو:
عارضت:
ماه: از کرات آسمانی که به دور زمین میگردد // مجاز از زیبا، محبوب، معشوق، دوستداشتنی، مطلوب، کامل // در عرفان ذات حقیقی وجود انسان، به ماه درونی هر شخص تشبیه شده که نور آن از هر نور دیگری پر فروغتر است، در اشعار شاعران عارف مسلکی مانند حافظ، مولانا، عطار، سنایی، نظامی و... نیز بارها به «ماه درون»، «ماه خویش»، «ماه من» و... اشاره شده است که همه اشاره به ذات انسانی در حد تعالی و به کمال رسیده میباشد.
شوق:
لبت:
برد:
یاد:
حافظ:
درس:
شبانه:
ورد:
سحرگاه:
۲-
بحر: متقارب مثمن اثلم
عیشم:
مدام:
است:
از:
لعل: سنگی قیمتی به رنگ قرمز(سرخ)، مجازاً شراب انگوری نیز معنی میدهد
دلخواه:
کارم:
به:
کام: خواستهی دل، آرزو، لذت، خوشی، قدرت، توانایی
الحمدلله:
ای:
بخت:
سرکش:
تنگش:
بر:
کش:
گه:
جام:
زر:
ما:
را:
رندی:
افسانه: سرگذشت و حکایت
کردند:
پیران:
جاهل:
شیخان:
گمراه:
دست:
زاهد: با تقوا، پارسا، کسی که دنیا را به خاطر آخرت ترک گوید // در شعر حافظ زاهد معمولا بار معنایی مثبتی ندارد و کنایهای است به افراد ریا کار که دین را بهانهی نیات خود میکنند یا کسانی که عشق به خدا و معبود را درست درک نکرده و تنها درگیر ظواهر دین هستند. حافظ معمولا در مقابل زاهد، خود یا کسانی را قرار میدهد که با عبارات چون رند، عارف یا امثال اینها خطابشان میکند
کردیم:
توبه:
و:
فعل:
عابد:
استغفرالله:
جانا:
چه:
گویم:
شرح:
فراقت:
چشمی:
صد:
نم:
جانی:
آه:
کافر:
مبیناد:
این:
غم:
که:
دیدهست:
قامتت:
سرو:
عارضت:
ماه: از کرات آسمانی که به دور زمین میگردد // مجاز از زیبا، محبوب، معشوق، دوستداشتنی، مطلوب، کامل // در عرفان ذات حقیقی وجود انسان، به ماه درونی هر شخص تشبیه شده که نور آن از هر نور دیگری پر فروغتر است، در اشعار شاعران عارف مسلکی مانند حافظ، مولانا، عطار، سنایی، نظامی و... نیز بارها به «ماه درون»، «ماه خویش»، «ماه من» و... اشاره شده است که همه اشاره به ذات انسانی در حد تعالی و به کمال رسیده میباشد.
شوق:
لبت:
برد:
یاد:
حافظ:
درس:
شبانه:
ورد:
سحرگاه:
شرح ابیات
۱-۲-