غزل شماره ۴۳۷

ای قصه بهشت ز کویت حکایتی
شرح جمال حور ز رویت روایتی
انفاس عیسی از لب لعلت لطیفه‌ای
آب خضر ز نوش لبانت کنایتی
هر پاره از دل من و از غصه قصه‌ای
هر سطری از خصال تو و از رحمت آیتی
کی عطرسای مجلس روحانیان شدی
گل را اگر نه بوی تو کردی رعایتی
در آرزوی خاک در یار سوختیم
یاد آور ای صبا که نکردی حمایتی
ای دل به هرزه دانش و عمرت به باد رفت
صد مایه داشتی و نکردی کفایتی
بوی دل کباب من آفاق را گرفت
این آتش درون بکند هم سرایتی
در آتش ار خیال رخش دست می‌دهد
ساقی بیا که نیست ز دوزخ شکایتی
دانی مراد حافظ از این درد و غصه چیست
از تو کرشمه‌ای و ز خسرو عنایتی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
بحر: مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف
ای:
قصه:
بهشت:
ز:
کویت:
حکایتی:
شرح:
جمال: زیبایی
حور:
رویت:
روایتی:
انفاس:
عیسی:
از:
لب:
لعلت:
لطیفه‌ای:
آب:
خضر:
نوش:
لبانت:
کنایتی:
هر:
پاره:
دل:
من:
و:
غصه:
قصه‌ای:
سطری:
خصال:
تو:
رحمت:
آیتی:
کی:
عطرسای:
مجلس:
روحانیان:
شدی:
گل:
را:
اگر:
نه:
بوی:
کردی:
رعایتی:
در:
آرزوی:
خاک:
یار:
سوختیم:
یاد:
آور:
صبا: نام بادی که از سمت مشرق می‌وزد، مجاز از پیام‌آور میان عاشق و معشوق
که:
نکردی:
حمایتی:
به:
هرزه:
دانش:
عمرت:
باد:
رفت:
صد:
مایه:
داشتی:
کفایتی:
کباب:
آفاق:
گرفت:
این:
آتش:
درون:
بکند:
هم:
سرایتی:
ار:
خیال:
رخش:
دست:
می‌دهد:
ساقی: کسی که آب یا شراب یا هر نوشیدنی به دیگری می‌دهد // درتصوف، مرشد و پیر کامل که به مریدان فیض برساند
بیا:
نیست:
دوزخ:
شکایتی:
دانی:
مراد: خواسته، آرزو، مقصود، منظور، آنچه که موجب کامرانی و موفقیت شود // در تصوف، پیر، پیشوا، رهبر، فطب
حافظ:
درد:
چیست:
کرشمه‌ای:
خسرو:
عنایتی:

شرح ابیات

۱-
۲-

حاشیه نویسی