غزل شماره ۹۸

اگر به مذهب تو خون عاشق است مباح
صلاح ما همه آن است کان تو راست صلاح
سواد زلف سیاه تو جاعل الظلمات
بیاض روی چو ماه تو فالق الاصباح
ز چین زلف کمندت کسی نیافت خلاص
از آن کمانچه ابرو و تیر چشم نجاح
ز دیده‌ام شده یک چشمه در کنار روان
که آشنا نکند در میان آن ملاح
لب چو آب حیات تو هست قوت جان
وجود خاکی ما را از اوست ذکر رواح
بداد لعل لبت بوسه‌ای به صد زاری
گرفت کام دلم ز او به صد هزار الحاح
دعای جان تو ورد زبان مشتاقان
همیشه تا که بود متصل مسا و صباح
صلاح و توبه و تقوی ز ما مجو حافظ
ز رند و عاشق و مجنون کسی نیافت صلاح
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
بحر: مجتث مثمن مخبون محذوف
اگر:
به:
مذهب:
تو:
خون:
عاشق:
است:
مباح:
صلاح:
ما:
همه:
آن:
کان:
راست:
سواد:
زلف: گیسو، موی سر، جعد، طره، شعر
سیاه:
جاعل:
الظلمات:
بیاض:
روی:
چو:
ماه: از کرات آسمانی که به دور زمین می‌گردد // مجاز از زیبا، محبوب، معشوق، دوستداشتنی، مطلوب، کامل // در عرفان ذات حقیقی وجود انسان، به ماه درونی هر شخص تشبیه شده که نور آن از هر نور دیگری پر فروغ‌تر است، در اشعار شاعران عارف مسلکی مانند حافظ، مولانا، عطار، سنایی، نظامی و... نیز بارها به «ماه درون»، «ماه خویش»، «ماه من» و... اشاره شده است که همه اشاره به ذات انسانی در حد تعالی و به کمال رسیده می‌باشد.
فالق:
الاصباح:
ز:
چین:
کمندت:
کسی:
نیافت:
خلاص:
از:
کمانچه:
ابرو:
و:
تیر:
چشم:
نجاح:
دیده‌ام:
شده:
یک:
چشمه:
در:
کنار:
روان:
که:
آشنا:
نکند:
میان:
ملاح:
لب:
آب:
حیات:
هست:
قوت:
جان:
وجود:
خاکی:
را:
اوست:
ذکر:
رواح:
بداد:
لعل: سنگی قیمتی به رنگ قرمز(سرخ)، مجازاً شراب انگوری نیز معنی می‌دهد
لبت:
بوسه‌ای:
صد:
زاری:
گرفت:
کام: خواسته‌ی دل، آرزو، لذت، خوشی، قدرت، توانایی
دلم:
او:
هزار:
الحاح:
دعای:
ورد:
زبان:
مشتاقان:
همیشه:
تا:
بود:
متصل:
مسا:
صباح:
توبه:
تقوی:
مجو:
حافظ:
رند: /۱-معنای عام/ زیرک، زرنگ، حیله‌گر، بی‌قید، لاابالی، /۲-در شعر حافظ/ این کلمه بار معنایی مثبت دارد، در فرهنگ تصوف رند به کسی می‌گویند که در باطن پاک‌تر از آنچه در ظاهر نشان می‌دهد است، کسی که شاید در ظاهر شایسته سرزنش باشد، اما در اصل شایسته‌ی ستایش و تحسین است، رند در شعر حافظ کسی است که ریاکار نیست، تظاهر نمی‌کند، عارف است نه زاهد، شاید تمام وقت خود را به پرستش ظاهری مشغول نباشد و حتی از شراب و شراب‌خواری و امثال این‌ها حرف بزند، اما در باطن عاشق است و نیت تمام اعمالش از روی عشق است و این که خودش و خدایش می‌دانند که جز وصل دوست چیزی نمی‌خواهد برایش کافی است.
مجنون:

شرح ابیات

۱-
۲-

حاشیه نویسی