غزل شماره ۱الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها
غزل شماره ۲صلاح کار کجا و من خراب کجا
غزل شماره ۳اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
غزل شماره ۴صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را
غزل شماره ۵دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را
غزل شماره ۶به مُلازِمان سلطان که رساند این دعا را
غزل شماره ۷صوفی بیا که آینه صافیست جام را
غزل شماره ۸ساقیا برخیز و دردِه جام را
غزل شماره ۹رونق عهد شَباب است دگر بستان را
غزل شماره ۱۰دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
غزل شماره ۱۱ساقی به نور باده برافروز جام ما
غزل شماره ۱۲ای فروغ ماهِ حُسن از روی رَخشان شما
غزل شماره ۱۳میدمد صبح و کِلّه بست سحاب
غزل شماره ۱۴گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب
غزل شماره ۱۵ای شاهد قُدسی که کِشَد بند نقابت
غزل شماره ۱۶خَمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت
غزل شماره ۱۷سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
غزل شماره ۱۸ساقیا آمدن عید مبارک بادت
غزل شماره ۱۹ای نسیم سَحَر آرامگه یار کجاست
غزل شماره ۲۰روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخاست
غزل شماره ۲۱دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
غزل شماره ۲۲چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
غزل شماره ۲۳خیال روی تو در هر طریق همره ماست
غزل شماره ۲۴مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست
غزل شماره ۲۵شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست
غزل شماره ۲۶زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
غزل شماره ۲۷در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
غزل شماره ۲۸به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست
غزل شماره ۲۹ما را ز خیال تو چه پروای شراب است
غزل شماره ۳۰زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست
غزل شماره ۳۱آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است
غزل شماره ۳۲خدا چو صورت ابروی دلگشای تو بست
غزل شماره ۳۳خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
غزل شماره ۳۴رواق منظر چشم من آشیانه توست
غزل شماره ۳۵برو به کار خود ای واعظ این چه فریادست
غزل شماره ۳۶تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
غزل شماره ۳۷بیا که قصر امل سخت سست بنیادست
غزل شماره ۳۸بی مهر رخت روز مرا نور نماندست
غزل شماره ۳۹باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است
غزل شماره ۴۰المنة لله که در میکده باز است
غزل شماره ۴۱اگر چه باده فرح بخش و باد گلبیز است
غزل شماره ۴۲حال دل با تو گفتنم هوس است
غزل شماره ۴۳صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوش است
غزل شماره ۴۴کنون که بر کف گل جام باده صاف است
غزل شماره ۴۵در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است
غزل شماره ۴۶گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
غزل شماره ۴۷به کوی میکده هر سالکی که ره دانست
غزل شماره ۴۸صوفی از پرتو می راز نهانی دانست
غزل شماره ۴۹روضه خلد برین خلوت درویشان است
غزل شماره ۵۰به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است
غزل شماره ۵۱لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است
غزل شماره ۵۲روزگاریست که سودای بتان دین من است
غزل شماره ۵۳منم که گوشه میخانه خانقاه من است
غزل شماره ۵۴ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
غزل شماره ۵۵خم زلف تو دام کفر و دین است
غزل شماره ۵۶دل سراپرده محبت اوست
غزل شماره ۵۷آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست
غزل شماره ۵۸سر ارادت ما و آستان حضرت دوست
غزل شماره ۵۹دارم امید عاطفتی از جناب دوست
غزل شماره ۶۰آن پیک نامور که رسید از دیار دوست
غزل شماره ۶۱صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست
غزل شماره ۶۲مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست
غزل شماره ۶۳روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست
غزل شماره ۶۴اگر چه عرض هنر پیش یار بیادبیست
غزل شماره ۶۵خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست
غزل شماره ۶۶بنال بلبل اگر با منت سر یاریست
غزل شماره ۶۷یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
غزل شماره ۶۸ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست
غزل شماره ۶۹کس نیست که افتاده آن زلف دوتا نیست
غزل شماره ۷۰مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست
غزل شماره ۷۱زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست
غزل شماره ۷۲راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
غزل شماره ۷۳روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
غزل شماره ۷۴حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست
غزل شماره ۷۵خواب آن نرگس فتان تو بی چیزی نیست
غزل شماره ۷۶جز آستان توام در جهان پناهی نیست
غزل شماره ۷۷بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت
غزل شماره ۷۸دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت
غزل شماره ۷۹کنون که میدمد از بوستان نسیم بهشت
غزل شماره ۸۰عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
غزل شماره ۸۱صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
غزل شماره ۸۲آن ترک پری چهره که دوش از بر ما رفت
غزل شماره ۸۳گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت رفت
غزل شماره ۸۴ساقی بیار باده که ماه صیام رفت
غزل شماره ۸۵شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
غزل شماره ۸۶ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت
غزل شماره ۸۷حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت
غزل شماره ۸۸شنیدهام سخنی خوش که پیر کنعان گفت
غزل شماره ۸۹یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
غزل شماره ۹۰ای هدهد صبا به سبا میفرستمت
غزل شماره ۹۱ای غایب از نظر به خدا میسپارمت
غزل شماره ۹۲میر من خوش میروی کاندر سر و پا میرمت
غزل شماره ۹۳چه لطف بود که ناگاه رشحه قلمت
غزل شماره ۹۴زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
غزل شماره ۹۵مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت
غزل شماره ۹۶درد ما را نیست درمان الغیاث
غزل شماره ۹۷تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج
غزل شماره ۹۸اگر به مذهب تو خون عاشق است مباح
غزل شماره ۹۹دل من در هوای روی فرخ
غزل شماره ۱۰۰دی پیر می فروش که ذکرش به خیر باد
غزل شماره ۱۰۱شراب و عیش نهان چیست کار بیبنیاد
غزل شماره ۱۰۲دوش آگهی ز یار سفرکرده داد باد
غزل شماره ۱۰۳روز وصل دوستداران یاد باد
غزل شماره ۱۰۴جمالت آفتاب هر نظر باد
غزل شماره ۱۰۵صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد
غزل شماره ۱۰۶تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
غزل شماره ۱۰۷حسن تو همیشه در فزون باد
غزل شماره ۱۰۸خسروا گوی فلک در خم چوگان تو باد
غزل شماره ۱۰۹دیر است که دلدار پیامی نفرستاد
غزل شماره ۱۱۰پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
غزل شماره ۱۱۱عکس روی تو چو در آینه جام افتاد
غزل شماره ۱۱۲آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد
غزل شماره ۱۱۳بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد
غزل شماره ۱۱۴همای اوج سعادت به دام ما افتد
غزل شماره ۱۱۵درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
غزل شماره ۱۱۶کسی که حسن و خط دوست در نظر دارد
غزل شماره ۱۱۷دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد
غزل شماره ۱۱۸آن کس که به دست جام دارد
غزل شماره ۱۱۹دلی که غیب نمای است و جام جم دارد
غزل شماره ۱۲۰بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد
غزل شماره ۱۲۱هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد
غزل شماره ۱۲۲هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد
غزل شماره ۱۲۳مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
غزل شماره ۱۲۴آن که از سنبل او غالیه تابی دارد
غزل شماره ۱۲۵شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد
غزل شماره ۱۲۶جان بی جمال جانان میل جهان ندارد
غزل شماره ۱۲۷روشنی طلعت تو ماه ندارد
غزل شماره ۱۲۸نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد
غزل شماره ۱۲۹اگر نه باده غم دل ز یاد ما ببرد
غزل شماره ۱۳۰سحر بلبل حکایت با صبا کرد
غزل شماره ۱۳۱بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد
غزل شماره ۱۳۲به آب روشن می عارفی طهارت کرد
غزل شماره ۱۳۳صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد
غزل شماره ۱۳۴بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد
غزل شماره ۱۳۵چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد
غزل شماره ۱۳۶دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد
غزل شماره ۱۳۷دل از من برد و روی از من نهان کرد
غزل شماره ۱۳۸یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
غزل شماره ۱۳۹رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد
غزل شماره ۱۴۰دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
غزل شماره ۱۴۱دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
غزل شماره ۱۴۲دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد
غزل شماره ۱۴۳سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
غزل شماره ۱۴۴به سر جام جم آن گه نظر توانی کرد
غزل شماره ۱۴۵چه مستیست ندانم که رو به ما آورد
غزل شماره ۱۴۶صبا وقت سحر بویی ز زلف یار میآورد
غزل شماره ۱۴۷نسیم باد صبا دوشم آگهی آورد
غزل شماره ۱۴۸یارم چو قدح به دست گیرد
غزل شماره ۱۴۹دلم جز مهر مه رویان طریقی بر نمیگیرد
غزل شماره ۱۵۰ساقی ار باده از این دست به جام اندازد
غزل شماره ۱۵۱دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمیارزد
غزل شماره ۱۵۲در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
غزل شماره ۱۵۳سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد
غزل شماره ۱۵۴راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
غزل شماره ۱۵۵اگر روم ز پی اش فتنهها برانگیزد
غزل شماره ۱۵۶به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد
غزل شماره ۱۵۷هر که را با خط سبزت سر سودا باشد
غزل شماره ۱۵۸من و انکار شراب این چه حکایت باشد
غزل شماره ۱۵۹نقد صوفی نه همه صافی بیغش باشد
غزل شماره ۱۶۰خوش است خلوت اگر یار یار من باشد
غزل شماره ۱۶۱کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
غزل شماره ۱۶۲خوش آمد گل وز آن خوشتر نباشد
غزل شماره ۱۶۳گل بی رخ یار خوش نباشد
غزل شماره ۱۶۴نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
غزل شماره ۱۶۵مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
غزل شماره ۱۶۶روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
غزل شماره ۱۶۷ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد
غزل شماره ۱۶۸گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد
غزل شماره ۱۶۹یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد
غزل شماره ۱۷۰زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد
غزل شماره ۱۷۱دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد
غزل شماره ۱۷۲عشق تو نهال حیرت آمد
غزل شماره ۱۷۳در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
غزل شماره ۱۷۴مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد
غزل شماره ۱۷۵صبا به تهنیت پیر می فروش آمد
غزل شماره ۱۷۶سحرم دولت بیدار به بالین آمد
غزل شماره ۱۷۷نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
غزل شماره ۱۷۸هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
غزل شماره ۱۷۹رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
غزل شماره ۱۸۰ای پسته تو خنده زده بر حدیث قند
غزل شماره ۱۸۱بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند
غزل شماره ۱۸۲حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند
غزل شماره ۱۸۳دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
غزل شماره ۱۸۴دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
غزل شماره ۱۸۵نقدها را بود آیا که عیاری گیرند
غزل شماره ۱۸۶گر می فروش حاجت رندان روا کند
غزل شماره ۱۸۷دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
غزل شماره ۱۸۸مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند
غزل شماره ۱۸۹طایر دولت اگر باز گذاری بکند
غزل شماره ۱۹۰کلک مشکین تو روزی که ز ما یاد کند
غزل شماره ۱۹۱آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند
غزل شماره ۱۹۲سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند
غزل شماره ۱۹۳در نظربازی ما بیخبران حیرانند
غزل شماره ۱۹۴سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
غزل شماره ۱۹۵غلام نرگس مست تو تاجدارانند
غزل شماره ۱۹۶آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
غزل شماره ۱۹۷شاهدان گر دلبری زین سان کنند
غزل شماره ۱۹۸گفتم کی ام دهان و لبت کامران کنند
غزل شماره ۱۹۹واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
غزل شماره ۲۰۰دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنند
غزل شماره ۲۰۱شراب بیغش و ساقی خوش دو دام رهند
غزل شماره ۲۰۲بود آیا که در میکدهها بگشایند
غزل شماره ۲۰۳سالها دفتر ما در گرو صهبا بود
غزل شماره ۲۰۴یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود
غزل شماره ۲۰۵تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
غزل شماره ۲۰۶پیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بود
غزل شماره ۲۰۷یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود
غزل شماره ۲۰۸خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود
غزل شماره ۲۰۹قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود
غزل شماره ۲۱۰دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
غزل شماره ۲۱۱دوش میآمد و رخساره برافروخته بود
غزل شماره ۲۱۲یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود
غزل شماره ۲۱۳گوهر مخزن اسرار همان است که بود
غزل شماره ۲۱۴دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود
غزل شماره ۲۱۵به کوی میکده یا رب سحر چه مشغله بود
غزل شماره ۲۱۶آن یار کز او خانه ما جای پری بود
غزل شماره ۲۱۷مسلمانان مرا وقتی دلی بود
غزل شماره ۲۱۸در ازل هر کو به فیض دولت ارزانی بود
غزل شماره ۲۱۹کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود
غزل شماره ۲۲۰از دیده خون دل همه بر روی ما رود
غزل شماره ۲۲۱چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود
غزل شماره ۲۲۲از سر کوی تو هر کو به ملالت برود
غزل شماره ۲۲۳هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
غزل شماره ۲۲۴خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود
غزل شماره ۲۲۵ساقی حدیث سرو و گل و لاله میرود
غزل شماره ۲۲۶ترسم که اشک در غم ما پردهدر شود
غزل شماره ۲۲۷گر چه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود
غزل شماره ۲۲۸گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود
غزل شماره ۲۲۹بخت از دهان دوست نشانم نمیدهد
غزل شماره ۲۳۰اگر به باده مشکین دلم کشد شاید
غزل شماره ۲۳۱گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید
غزل شماره ۲۳۲بر سر آنم که گر ز دست برآید
غزل شماره ۲۳۳دست از طلب ندارم تا کام من برآید
غزل شماره ۲۳۴چو آفتاب می از مشرق پیاله برآید
غزل شماره ۲۳۵زهی خجسته زمانی که یار بازآید
غزل شماره ۲۳۶اگر آن طایر قدسی ز درم بازآید
غزل شماره ۲۳۷نفس برآمد و کام از تو بر نمیآید
غزل شماره ۲۳۸جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید
غزل شماره ۲۳۹رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
غزل شماره ۲۴۰ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید
غزل شماره ۲۴۱معاشران ز حریف شبانه یاد آرید
غزل شماره ۲۴۲بیا که رایت منصور پادشاه رسید
غزل شماره ۲۴۳بوی خوش تو هر که ز باد صبا شنید
غزل شماره ۲۴۴معاشران گره از زلف یار باز کنید
غزل شماره ۲۴۵الا ای طوطی گویای اسرار
غزل شماره ۲۴۶عید است و آخر گل و یاران در انتظار
غزل شماره ۲۴۷صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار
غزل شماره ۲۴۸ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر
غزل شماره ۲۴۹ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار
غزل شماره ۲۵۰روی بنمای و وجود خودم از یاد ببر
غزل شماره ۲۵۱شب وصل است و طی شد نامه هجر
غزل شماره ۲۵۲گر بود عمر به میخانه رسم بار دگر
غزل شماره ۲۵۳ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر
غزل شماره ۲۵۴دیگر ز شاخ سرو سهی بلبل صبور
غزل شماره ۲۵۵یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور
غزل شماره ۲۵۶نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر
غزل شماره ۲۵۷روی بنما و مرا گو که ز جان دل برگیر
غزل شماره ۲۵۸هزار شکر که دیدم به کام خویشت باز
غزل شماره ۲۵۹منم که دیده به دیدار دوست کردم باز
غزل شماره ۲۶۰ای سرو ناز حسن که خوش میروی به ناز
غزل شماره ۲۶۱درآ که در دل خسته توان درآید باز
غزل شماره ۲۶۲حال خونین دلان که گوید باز
غزل شماره ۲۶۳بیا و کشتی ما در شط شراب انداز
غزل شماره ۲۶۴خیز و در کاسه زر آب طربناک انداز
غزل شماره ۲۶۵برنیامد از تمنای لبت کامم هنوز
غزل شماره ۲۶۶دلم رمیده لولیوشیست شورانگیز
غزل شماره ۲۶۷ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس
غزل شماره ۲۶۸گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس
غزل شماره ۲۶۹دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس
غزل شماره ۲۷۰درد عشقی کشیدهام که مپرس
غزل شماره ۲۷۱دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
غزل شماره ۲۷۲بازآی و دل تنگ مرا مونس جان باش
غزل شماره ۲۷۳اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش
غزل شماره ۲۷۴به دور لاله قدح گیر و بیریا میباش
غزل شماره ۲۷۵صوفی گلی بچین و مرقع به خار بخش
غزل شماره ۲۷۶باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
غزل شماره ۲۷۷فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
غزل شماره ۲۷۸شراب تلخ میخواهم که مردافکن بود زورش
غزل شماره ۲۷۹خوشا شیراز و وضع بیمثالش
غزل شماره ۲۸۰چو برشکست صبا زلف عنبرافشانش
غزل شماره ۲۸۱یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
غزل شماره ۲۸۲ببرد از من قرار و طاقت و هوش
غزل شماره ۲۸۳سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش
غزل شماره ۲۸۴هاتفی از گوشه میخانه دوش
غزل شماره ۲۸۵در عهد پادشاه خطابخش جرم پوش
غزل شماره ۲۸۶دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش
غزل شماره ۲۸۷ای همه شکل تو مطبوع و همه جای تو خوش
غزل شماره ۲۸۸کنار آب و پای بید و طبع شعر و یاری خوش
غزل شماره ۲۸۹مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهش
غزل شماره ۲۹۰دلم رمیده شد و غافلم من درویش
غزل شماره ۲۹۱ما آزمودهایم در این شهر بخت خویش
غزل شماره ۲۹۲قسم به حشمت و جاه و جلال شاه شجاع
غزل شماره ۲۹۳بامدادان که ز خلوتگه کاخ ابداع
غزل شماره ۲۹۴در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
غزل شماره ۲۹۵سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ
غزل شماره ۲۹۶طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف
غزل شماره ۲۹۷زبان خامه ندارد سر بیان فراق
غزل شماره ۲۹۸مقام امن و می بیغش و رفیق شفیق
غزل شماره ۲۹۹اگر شراب خوری جرعهای فشان بر خاک
غزل شماره ۳۰۰هزار دشمنم ار میکنند قصد هلاک
غزل شماره ۳۰۱ای دل ریش مرا با لب تو حق نمک
غزل شماره ۳۰۲خوش خبر باشی ای نسیم شمال
غزل شماره ۳۰۳شَمَمتُ روحَ وِدادٍ و شِمتُ برقَ وصال
غزل شماره ۳۰۴دارای جهان نصرت دین خسرو کامل
غزل شماره ۳۰۵به وقت گل شدم از توبهٔ شراب خجل
غزل شماره ۳۰۶اگر به کوی تو باشد مرا مجال وصول
غزل شماره ۳۰۷هر نکتهای که گفتم در وصف آن شمایل
غزل شماره ۳۰۸ای رخت چون خلد و لعلت سلسبیل
غزل شماره ۳۰۹عشقبازی و جوانی و شراب لعل فام
غزل شماره ۳۱۰مرحبا طایر فرخ پی فرخنده پیام
غزل شماره ۳۱۱عاشق روی جوانی خوش نوخاستهام
غزل شماره ۳۱۲بُشری اِذِ السّلامةُ حَلَّت بِذی سَلَم
غزل شماره ۳۱۳بازآی ساقیا که هواخواه خدمتم
غزل شماره ۳۱۴دوش بیماری چشم تو ببرد از دستم
غزل شماره ۳۱۵به غیر از آن که بشد دین و دانش از دستم
غزل شماره ۳۱۶زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
غزل شماره ۳۱۷فاش میگویم و از گفته خود دلشادم
غزل شماره ۳۱۸مرا میبینی و هر دم زیادت میکنی دردم
غزل شماره ۳۱۹سالها پیروی مذهب رندان کردم
غزل شماره ۳۲۰دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم
غزل شماره ۳۲۱هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم
غزل شماره ۳۲۲خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم
غزل شماره ۳۲۳ز دست کوته خود زیر بارم
غزل شماره ۳۲۴گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم
غزل شماره ۳۲۵گر دست دهد خاک کف پای نگارم
غزل شماره ۳۲۶در نهانخانه عشرت صنمی خوش دارم
غزل شماره ۳۲۷مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
غزل شماره ۳۲۸من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
غزل شماره ۳۲۹جوزا سحر نهاد حمایل برابرم
غزل شماره ۳۳۰تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
غزل شماره ۳۳۱به تیغم گر کشد دستش نگیرم
غزل شماره ۳۳۲مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم
غزل شماره ۳۳۳نماز شام غریبان چو گریه آغازم
غزل شماره ۳۳۴گر دست رسد در سر زلفین تو بازم
غزل شماره ۳۳۵در خرابات مغان گر گذر افتد بازم
غزل شماره ۳۳۶مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم
غزل شماره ۳۳۷چرا نه در پی عزم دیار خود باشم
غزل شماره ۳۳۸من دوستدار روی خوش و موی دلکشم
غزل شماره ۳۳۹خیال روی تو چون بگذرد به گلشن چشم
غزل شماره ۳۴۰من که از آتش دل چون خم می در جوشم
غزل شماره ۳۴۱گر من از سرزنش مدعیان اندیشم
غزل شماره ۳۴۲حجاب چهره جان میشود غبار تنم
غزل شماره ۳۴۳چل سال بیش رفت که من لاف میزنم
غزل شماره ۳۴۴عمریست تا من در طلب هر روز گامی میزنم
غزل شماره ۳۴۵بی تو ای سرو روان با گل و گلشن چه کنم
غزل شماره ۳۴۶من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم
غزل شماره ۳۴۷صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم
غزل شماره ۳۴۸دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
غزل شماره ۳۴۹دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم
غزل شماره ۳۵۰به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم
غزل شماره ۳۵۱حاشا که من به موسم گل ترک می کنم
غزل شماره ۳۵۲روزگاری شد که در میخانه خدمت میکنم
غزل شماره ۳۵۳من ترک عشق شاهد و ساغر نمیکنم
غزل شماره ۳۵۴به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم
غزل شماره ۳۵۵حالیا مصلحت وقت در آن میبینم
غزل شماره ۳۵۶گرم از دست برخیزد که با دلدار بنشینم
غزل شماره ۳۵۷در خرابات مغان نور خدا میبینم
غزل شماره ۳۵۸غم زمانه که هیچش کران نمیبینم
غزل شماره ۳۵۹خرم آن روز کز این منزل ویران بروم
غزل شماره ۳۶۰گر از این منزل ویران به سوی خانه روم
غزل شماره ۳۶۱آن که پامال جفا کرد چو خاک راهم
غزل شماره ۳۶۲دیدار شد میسر و بوس و کنار هم
غزل شماره ۳۶۳دردم از یار است و درمان نیز هم
غزل شماره ۳۶۴ما بی غمان مست دل از دست دادهایم
غزل شماره ۳۶۵عمریست تا به راه غمت رو نهادهایم
غزل شماره ۳۶۶ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمدهایم
غزل شماره ۳۶۷فتوی پیر مغان دارم و قولیست قدیم
غزل شماره ۳۶۸خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم
غزل شماره ۳۶۹ما ز یاران چشم یاری داشتیم
غزل شماره ۳۷۰صلاح از ما چه میجویی که مستان را صلا گفتیم
غزل شماره ۳۷۱ما درس سحر در ره میخانه نهادیم
غزل شماره ۳۷۲بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم
غزل شماره ۳۷۳خیز تا خرقه صوفی به خرابات بریم
غزل شماره ۳۷۴بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
غزل شماره ۳۷۵صوفی بیا که خرقه سالوس برکشیم
غزل شماره ۳۷۶دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم
غزل شماره ۳۷۷ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم
غزل شماره ۳۷۸ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم
غزل شماره ۳۷۹سرم خوش است و به بانگ بلند میگویم
غزل شماره ۳۸۰بارها گفتهام و بار دگر میگویم
غزل شماره ۳۸۱گر چه ما بندگان پادشهیم
غزل شماره ۳۸۲فاتحهای چو آمدی بر سر خستهای بخوان
غزل شماره ۳۸۳چندان که گفتم غم با طبیبان
غزل شماره ۳۸۴میسوزم از فراقت روی از جفا بگردان
غزل شماره ۳۸۵یا رب آن آهوی مشکین به ختن بازرسان
غزل شماره ۳۸۶خدا را کم نشین با خرقه پوشان
غزل شماره ۳۸۷شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان
غزل شماره ۳۸۸بهار و گل طرب انگیز گشت و توبه شکن
غزل شماره ۳۸۹چو گل هر دم به بویت جامه در تن
غزل شماره ۳۹۰افسر سلطان گل پیدا شد از طرف چمن
غزل شماره ۳۹۱خوشتر از فکر می و جام چه خواهد بودن
غزل شماره ۳۹۲دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
غزل شماره ۳۹۳منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
غزل شماره ۳۹۴ای روی ماه منظر تو نوبهار حسن
غزل شماره ۳۹۵گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن
غزل شماره ۳۹۶صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن
غزل شماره ۳۹۷ز در درآ و شبستان ما منور کن
غزل شماره ۳۹۸ای نور چشم من سخنی هست گوش کن
غزل شماره ۳۹۹کرشمهای کن و بازار ساحری بشکن
غزل شماره ۴۰۰بالابلند عشوه گر نقش باز من
غزل شماره ۴۰۱چون شوم خاک رهش دامن بیفشاند ز من
غزل شماره ۴۰۲نکتهای دلکش بگویم خال آن مه رو ببین
غزل شماره ۴۰۳شراب لعل کش و روی مه جبینان بین
غزل شماره ۴۰۴میفکن بر صف رندان نظری بهتر از این
غزل شماره ۴۰۵به جان پیر خرابات و حق صحبت او
غزل شماره ۴۰۶گفتا برون شدی به تماشای ماه نو
غزل شماره ۴۰۷مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
غزل شماره ۴۰۸ای آفتاب آینه دار جمال تو
غزل شماره ۴۰۹ای خونبهای نافه چین خاک راه تو
غزل شماره ۴۱۰ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو
غزل شماره ۴۱۱تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو
غزل شماره ۴۱۲مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو
غزل شماره ۴۱۳خط عذار یار که بگرفت ماه از او
غزل شماره ۴۱۴گلبن عیش میدمد ساقی گلعذار کو
غزل شماره ۴۱۵ای پیک راستان خبر یار ما بگو
غزل شماره ۴۱۶خنک نسیم معنبر شمامهای دلخواه
غزل شماره ۴۱۷عیشم مدام است از لعل دلخواه
غزل شماره ۴۱۸گر تیغ بارد در کوی آن ماه
غزل شماره ۴۱۹وصال او ز عمر جاودان به
غزل شماره ۴۲۰ناگهان پرده برانداختهای یعنی چه
غزل شماره ۴۲۱در سرای مغان رفته بود و آب زده
غزل شماره ۴۲۲ای که با سلسله زلف دراز آمدهای
غزل شماره ۴۲۳دوش رفتم به در میکده خواب آلوده
غزل شماره ۴۲۴از من جدا مشو که توام نور دیدهای
غزل شماره ۴۲۵دامن کشان همیشد در شرب زرکشیده
غزل شماره ۴۲۶از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه
غزل شماره ۴۲۷چراغ روی تو را شمع گشت پروانه
غزل شماره ۴۲۸سحرگاهان که مخمور شبانه
غزل شماره ۴۲۹ساقی بیا که شد قدح لاله پر ز می
غزل شماره ۴۳۰به صوت بلبل و قمری اگر ننوشی می
غزل شماره ۴۳۱لبش میبوسم و در میکشم می
غزل شماره ۴۳۲مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی
غزل شماره ۴۳۳ای که بر ماه از خط مشکین نقاب انداختی
غزل شماره ۴۳۴ای دل مباش یک دم خالی ز عشق و مستی
غزل شماره ۴۳۵با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
غزل شماره ۴۳۶آن غالیه خط گر سوی ما نامه نوشتی
غزل شماره ۴۳۷ای قصه بهشت ز کویت حکایتی
غزل شماره ۴۳۸سبت سلمی بصدغیها فؤادی
غزل شماره ۴۳۹دیدم به خواب دوش که ماهی برآمدی
غزل شماره ۴۴۰سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی
غزل شماره ۴۴۱چه بودی ار دل آن ماه مهربان بودی
غزل شماره ۴۴۲به جان او که گرم دسترس به جان بودی
غزل شماره ۴۴۳چو سرو اگر بخرامی دمی به گلزاری
غزل شماره ۴۴۴شهریست پرظریفان و از هر طرف نگاری
غزل شماره ۴۴۵تو را که هر چه مراد است در جهان داری
غزل شماره ۴۴۶صبا تو نکهت آن زلف مشک بو داری
غزل شماره ۴۴۷بیا با ما مورز این کینه داری
غزل شماره ۴۴۸ای که در کوی خرابات مقامی داری
غزل شماره ۴۴۹ای که مهجوری عشاق روا میداری
غزل شماره ۴۵۰روزگاریست که ما را نگران میداری
غزل شماره ۴۵۱خوش کرد یاوری فلکت روز داوری
غزل شماره ۴۵۲طفیل هستی عشقند آدمی و پری
غزل شماره ۴۵۳ای که دایم به خویش مغروری
غزل شماره ۴۵۴ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی
غزل شماره ۴۵۵عمر بگذشت به بیحاصلی و بوالهوسی
غزل شماره ۴۵۶نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
غزل شماره ۴۵۷هزار جهد بکردم که یار من باشی
غزل شماره ۴۵۸ای دل آن دم که خراب از می گلگون باشی
غزل شماره ۴۵۹زین خوش رقم که بر گل رخسار میکشی
غزل شماره ۴۶۰سلیمی منذ حلت بالعراق
غزل شماره ۴۶۱کتبت قصة شوقی و مدمعی باکی
غزل شماره ۴۶۲یا مبسما یحاکی درجا من اللالی
غزل شماره ۴۶۳سلام الله ما کر اللیالی
غزل شماره ۴۶۴بگرفت کار حسنت چون عشق من کمالی
غزل شماره ۴۶۵رفتم به باغ صبحدمی تا چنم گلی
غزل شماره ۴۶۶این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی
غزل شماره ۴۶۷زان می عشق کز او پخته شود هر خامی
غزل شماره ۴۶۸که برد به نزد شاهان ز من گدا پیامی
غزل شماره ۴۶۹اتت روائح رند الحمی و زاد غرامی
غزل شماره ۴۷۰سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
غزل شماره ۴۷۱ز دلبرم که رساند نوازش قلمی
غزل شماره ۴۷۲احمد الله علی معدلة السلطان
غزل شماره ۴۷۳وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی
غزل شماره ۴۷۴هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی
غزل شماره ۴۷۵گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی
غزل شماره ۴۷۶نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی
غزل شماره ۴۷۷دو یار زیرک و از باده کهن دومنی
غزل شماره ۴۷۸نوش کن جام شراب یک منی
غزل شماره ۴۷۹صبح است و ژاله میچکد از ابر بهمنی
غزل شماره ۴۸۰ای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی
غزل شماره ۴۸۱بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
غزل شماره ۴۸۲ای دل به کوی عشق گذاری نمیکنی
غزل شماره ۴۸۳سحرگه ره روی در سرزمینی
غزل شماره ۴۸۴تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی
غزل شماره ۴۸۵ساقیا سایه ابر است و بهار و لب جوی
غزل شماره ۴۸۶بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی
غزل شماره ۴۸۷ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی
غزل شماره ۴۸۸سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی
غزل شماره ۴۸۹ای در رخ تو پیدا انوار پادشاهی
غزل شماره ۴۹۰در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
غزل شماره ۴۹۱به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی
غزل شماره ۴۹۲سلامی چو بوی خوش آشنایی
غزل شماره ۴۹۳ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
غزل شماره ۴۹۴ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی
غزل شماره ۴۹۵می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی